گنجور

حاشیه‌گذاری‌های ادیب

ادیب

قطره در تلاش بحر


ادیب در ‫۳ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

معذرت برای اشتباهات نوشتاری.

 

ادیب در ‫۳ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

دوستان عزیز!
عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو
چون نشود ز تیر تو آنکه بدو کمان دهی.
عقل و خرد فقیر(نیازمند) تو هستند چونکه در همان ابتدای کار (از شیری که تو آفریده ای در وجود مادر) پرورده شدن اند. شیر در طفولیت همان شیر مادر هست که عقل هرگز مثلش را نیاورده، و در جوانی مفهوم هر نعمتی را که استفاده میکنیم را هم افاده میکند. شاید سوال باشد که شیر مادر چرا به خدا نسبت داده شد. طور مثال اگر کسی مالک یکدانه نان باشد میگوئیم نان او در صورتیکه نان از آرد و گندم یا غیره اشیا میباشد. و خداوند مالک هر چیزی است چون خودش آفریده پس کامِلاً بر جاست که بگوئیم شیر خداوند(مالک اصلی و آفریننده اش خدا است).
حال موضوع کمان و تیر:
کسی که کمان(چیزیکه به واسطه آن تیر به هدف میرسد(هم قدرت و هم جهت میدهد). در حقیقت همان عقل وخرد که به واسطه آن انسان به مقصد میرسد)بدهی او زتیر تو(یکی از آن تیر های که تو میخواهی با کمان خودت به مقصد بزنی( به واسطه قدرت خودت او را به هدف که همان رستگاری و بهشت است برسانی)) چگونه نشود.
یعنی آنکه به او عقل وخرد بدهی تا خودش را به مقصد رساند چگونه تیر خودت نشود و به واسطه کمانت به مقصد نرسد. در حقیقت خودت او را به مقصد میرسانی با عقلی که به او میدهی و به هدایاتی که به او داده ای.
رابطه تیر و عقل اینست که عقل ما را و تیر کمان را جهت میدهد.
کمانی که خدا دارد همان هدایاتی است که برای ما داده که جهت میدهد به زندگی ما و تیر که ما هستیم را به واسطه ی هدایاتش به رستگاری میرساند.
کمانی که به ما میدهد خرد است که در منزل دنیا ما را به کامیابی میرساند. کمانی که خودش دارد همان هدایات که در آخرت به کامیابی میرساند ما را.
با سپاس

 

ادیب در ‫۳ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۴:

زنگ باشد بر دل شمشیر جوهردار تلخ*

 

ادیب در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:

سلام به همه!
هر کسی حق تحلیل این شعر را ندارد مگر اینکه مانند خیام که مسلمان بوده، مسلمان باشد یا از آموزه های اسلام در حدی که خیام آگهی داشت، آگهی داشته باشد.
در اسلام میگوید به انتخاب خودتان انسان آفریده شدید. شما میتوانستید ملک بودن یا عدم هستی خود را انتخاب کنید ولی اگر امروز انسان هستید از انتخاب خود تان است.
پس خیام که از دین آگهی داشت در اینجا به صورت کنایه میگوید که وقتی خودت انتخاب کردی با وجودیکه همه شرایط برایت توضیح شده بود و میدانستی که فراموش خواهی کرد که از تو پرسیده اند. حالا اینقدر بی پروا هستی فردا به چه حجت نزد داور خواهی رفت.
در خود شعر گفته دی بی من وتو و امروز چو دی بی من و تو.( چون امروز بدون من و تو نیست و ما سهیم هستیم در کار امروز خود، پس دیروز هم چون امروز بوده و ما سهیم بوده ایم در انتخاب).
خداوند عادل است و با اسلام آوردن ما همه صفات خدا و قرآن را قبول داریم پس چگونه ممکن است خداوند بدون خواست ما، ما را آفریده باشد؟
(الست بربکم؟ بلی).

 

sunny dark_mode