گنجور

حاشیه‌گذاری‌های صمد قره داغی

صمد قره داغی


صمد قره داغی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۸:

درباره بیت هنر نزد ایرانیان است و بس 

ندارند کرگ ژیان را به کس.

چم این بیت به دریافت من چنین است ایرانیان در هنر رزم و شکار یگانه اند چنانکه کرگدن خشمگین را به چیزی نشمارند.

در بخشهای پیشین داستان رفتن بهرام گور به هندوستان، فردوسی میگوید که شاه بهرام گور برای اینکه از وضعیت واقعی شنگل پادشاه هندوستان آگاه شود تصمیم میگیرد که در پوشش فرستاده پادشاه همراه با سی جنگجو به هند برود. در هند اما شنگل میکوشد تا او را با نیرنگ به کشتن دهد بدین گونه که نخست او را به جنگ یک کرگردن عظیم الجثه که هندیان را به وحشت افکنده بود میفرستد و پس از آن او را به نبرد با یک اژدها ترغیب میکند که شاه بهرام در هر دو نبرد پیروز میشود. سپس شنگل پادشاه هند (که ضمنا داماد فغفور چین است) یکی از دختران خویش را (که نوه فغفور چین است) به زنی به بهرام گور فرستاده پادشاه ایران میدهد. وقتی خبر این ازدواج به پدربزرگ عروس خانم (یعنی خاقان چین) میرسد، وی نیز داماد را به میهمانی دعوت میکند. تا اینجا هنوز نه شنگل و نه خاقان از هویت واقعی این فرستاده شاه ایران آگاهی ندارند. خاقان چین در نامه اش خود را بزرگترین شاه جهان میخواند و از هنرنمایی تازه داماد در کشتن کرگدن و اژدها را هم میستاید. 

بهرام گور که هنوز نقش فرستاده پادشاه را بازی میکند به نامه خاقان چین (پدربزرگ همسر تازه اش سپینود) زیرکانه پاسخ میدهد.

در آغاز به وی میگوید که خاقان چون جایی به جز چین را در عمرش ندیده است به اشتباه گمان میکند که شاهی بزرگتر از وی در جهان نیست. در حالی که پادشاه ایران در نژاد و مردانگی و شکوه هیچ همتایی ندارد. سپس می افزاید که کشتن کرگدن و اژدها هم به لطف بخت بلند پادشاه ایران بوده است و می افزاید که ایرانیان در هنر رزم و جنگاوری یگانه اند چنانکه کرگدن خشمگین و درنده را اصلا به حساب هم نمی آورند!

در واقع شاه بهرام گور که به تازگی از کشمکش با امپاطوری روم در مرزهای غربی ایران فارغ شده است در سرتاسر این داستان میکوشد که با ترسانیدن همزمان پادشاهان هند و چین (که قوم و خویش و متحد بوده اند) از حمله احتمالی آنان به ایران پیشگیری کند و بدون جنگ مرزهای شرقی کشور را ایمن کند. این لاف و گزافها هم به قول امروزیها سیاست النصر بالرعب بوده است که از قضا موفق هم میشود. در بخش پسین داستان، هنگامی که بهرام میکوشد تا به ایران بگریزد با گروهی از بازرگانان ایرانی گفت و گو میکند و به آنان اطلاع میدهد که او پادشاه است اما اگر هندیان این راز را برانند وی را خواهند کشت و سپس سرتاسر ایران دریای خون خواهد شد. شاید این اشاره ای زیرکانه به معادله قوای واقعی باشد که اگر هند و چین به ایران یورش میبردند میتوانستند کشور را ویران کنند

 

sunny dark_mode