گنجور

حاشیه‌گذاری‌های بیقرار

بیقرار

۵۸ ساله هستم پدری داشتم کم سواد،  بغایت حافظ "حافظ"... در زمانیکه ۲ ریال جیب خرجیم بود به حفظ غزلیات حافظ ۱۰ ریال انعام می داد ... اولین غزلی که حفظ کردم ۹ ساله بودم ... غزلی بود سخت و صعب .... انگار همین دیروز بود....

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

عشق به حافظ در وجودم شعله ای افکند، ماندگار...

فارغ التحصیل رشته دامپزشکی در سال۷۲ از دانشگاه تهران هستم ...


بیقرار در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

آغاز سخن با نام اوست و آنگاه سلام به دوست ، نه از سر عادت که از برای ارادت ..

درودی خدمت بزرگان که از محضر شریف تان درس ها آموختم .. و سپاس وافی از دست اندکان این وب گاه با ارزش 

قلم شکسته بنده حقیر تنها از سر سودایی و بی‌قراری است ، وگرنه در میان ادیبان و فرزانگان سخن و ادب ... مگسی است که عرصه سیمرغ را جولانی نمی بیند ...

ادبیات این سرزمین فراتر از قالب های شعری جولان نشر ادب و اخلاق و شیوه خوب زیستن است ، شعرا معلمانی بودند بس بلیغ و عارف که درشیرین ترین گویش، سعی می کردند تلخی آموزش را در کام مان کاهیده و به حلاوتی بدل کنند شعر اعجاز سخن آدمی است بدون یاری جبرئیل ... 

و این همه  در بیت زیر هویدا می شود :

حافظم در مجلسی دُردی‌کشم در محفلی

بنگر این شوخی که چون با خلق، صنعت می‌کنم

با عنایت به بیت ماقبل آن، تکیه معرفتی این بیت زیبا، بر عیب پوشی است که عیان سازی عیب در کنون روزگاران آفتی است بس دامنگیر... در میان مردم زندگی کردن، یک نیاز است اما وقتی در تظاهرات و نقاب ها ارزش می یابیم پس چاره ای نیست، جز با خلق خدا، صنعت کردن ... بنده بر این باورم این نگاه عامه است که بداخلاقی و بدافزاری را گسترش می دهد ...

حضرت دوست در دیگر غزل زیبایش نیز بدان آفت پرداخته است ؛ 

صُراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

عجب! گر آتشِ این زَرْق در دفتر نمی‌گیرد

من این دَلقِ مُرَقَّع را، بخواهم سوختن روزی

که پیرِ مِی فروشانش، به جامی بر نمی‌گیرد

دلق مرقع همان نقاب و یا پوشش هاست!!!

و در دگر جا این پیر فرزانه می فرماید؛

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم

آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستاند

چرا؟؟؟

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان

بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند

آسیب شناسی زیرکانه، رندانه تلنگری است برای ما ، که باور کنیم ادبیات ما در رکاب آموزش اخلاقیات نظری ما قرار گرفته است ، سوا از همه زیبای های اعجاز گونه اش که سر تسلیم فرود می آورم ..

 

 

sunny dark_mode