ساسان پروانه
be what you are
ساسان پروانه در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:
تو این بیت ها ناخوداگاشو دیده، اون شدوها و سایه هاشو، و داره در اغوش میکشدش😍:
(آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت
بیدل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمتآمدهام بهار خوش پیش تو ای درخت گل
تا که کنار گیرمت خوش خوش و می فشانمتآمدهام که تا تو را جلوه دهم در این سرا
همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمتآمدهام که بوسهای از صنمی ربودهای
بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمتگل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی
گر دگری نداندت چون تو منی بدانمتجان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی
فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت)
اینجا صیدش کرده
و دیده لایه های انکارشو:(صید منی شکار من گر چه ز دام جستهای
جانب دام بازرو ور نروی برانمتشیر بگفت مر مرا نادره آهوی برو
در پی من چه میدوی تیز که بردرانمت)
اینجا میگه برای بقا طراحی شدیم نگران نباش شجاع باش و زخم بخوری نمیمیریم و به اون استدلالها و انکار ها گوش نده تا بتونیم پر قدرت حرکت کنیم 😍😍 خودمونو زندگی کنیم :
(زخم پذیر و پیش رو چون سپر شجاعتی
گوش به غیر زه مده تا چو کمان خمانمتاز حد خاک تا بشر چند هزار منزلست
شهر به شهر بردمت بر سر ره نمانمت)
اینجا داره میگه هیجان زده نشو و چیزی نگو به سامانه یکه میگه که از ویژگیهای این سامانه هست بیدرنگ تصمیم میگیره
داره میگه صبر کن و با درنگ تصمیم بگیر:
(هیچ مگو و کف مکن سر مگشای دیگ را
نیک بجوش و صبر کن زانک همیپزانمت)
اینجام میگه تو منی و من حکم میکنم و تو میدوی
و منم دارم به واسطه اینکه تو میری به واسطه حکم رفتنت دنبال تو میام
اشاره به وجود فرمانده و فرمان بر در اراده
و اینکه ناخوداگاه رو میشه دوباره کدش کرد و رولش کنی و منظم انجامش بدی از یه جایی به بعد خودش میدوه و تو باید حالا دنبالش بدویی 😍😍:
(گوی منی و میدوی در چوگان حکم من
در پی تو همی دوم گر چه که میدوانمت)