روح محضی بدان طربناکی
قطره ژاله ای بدان پاکی
گر ببیند طراوت تو بهار
نکند دعوی طربناکی
در چمن گر قد تو جلوه کند
نزند سرو لاف چالاکی
به ملاحت برون ز اوهامی
به حلاوت فزون ز ادراکی
در جفا پایمرد ایامی
در ستم دستیار افلاکی
گاه خونخواری و شکستن عهد
بس دلیری و سخت ناپاکی
مار زلف تو زخم زد بر دل
که کند جز لب تو تریاکی
خاک پای توام چه باشد اگر
سایه ای افکنی بر این خاکی
به درازی کشید فرقت ما
طال شوقی الی محیا کی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خویشتن کشتهای ز بیباکی
که بیاصلاح خوردی انطاکی
گفت بر باد نه پی خاکی
تا زمینیت گردد افلاکی
نور حقم در این تن خاکی
نیم از خاک هستم افلاکی
شد به آن نور آدم خاکی
قبلة قدسیان افلاکی
هست این کار کار ناباکی
باد در چشم او زند خاکی»
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.