حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶ ماهی که نظیر خود ندارد به جمال چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال در سینه دلش ز نازکی بتوان دید مانندهٔ سنگ خاره در آب زلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شاعر در این رباعی از زیبایی بینظیر محبوب خود میگوید که تن روشن و لطیف او همچون ماه است و وقتی که عریان میشود در تن او که مانند آب، زلال است دلی بیرحم از سنگ خارا را میتوان دید.
آن ماه که در زیبایی نظیر ندارد، وقتی که آن مشکیخال عریان میشود.
در وسط سینه او از لطیفی پیداست که سنگ سختی هست در آب زلال.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سه چیز ببرد از سه چیز تو وصال
از رخ گل و از لب مل و از روی جمال
سه چیز ببرد از سه چیزم همه سال
از دل غم و از رخ نم و از دیده خیال
هر نَعت که از قبیل خیرست و کمال
باشد ز نُعوت ذات پاک متعال
هر وصف که در حساب شرّست و وبال
دارد به قصور قابلیات مآل
در هجر همی بسازم از شرم خیال
در وصل همی بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد ز وصال
از حمله سمند تو ، ز آسیب نعال
لرزان کند اجزای زمین از زلزال
وز هیبت تیغ تو عدو را مه و سال
الماس رود بجای خون از قیفال
نسگالیده وصال آن مه نیک سگال
افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟
هر چند وصال خوش بود در همه حال
خوشتر نبود ز ناسگالیده وصال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.