گنجور

 
قائم مقام فراهانی

الحمدالله الذی اید الحق و شیدالدین والف بین قلوب المسلمین و لو انفقنا ما فی الارض جمیعا و اجتمعت الجن و الانس و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا لم تالف قلوبهم و لم تکشف کروبهم لکن الله الف بین قلوبهم و سهل صعب خطوبهم انه عزیز حکیم و بعباده روف رحیم.

پاکا، ملکا، ملک جان ها آن تست و جمله دلها بفرمان تو.

سر پادشاهان گردن فراز

به درگاه تو بر زمین نیاز

پادشاهی ترا سزاست که شهنشاهانت بنده اند و خداوندانت پرستنده. صلح و جنگ شهریاران و نام و ننگ تاجداران و قبض و بسط ممالک و امن و خوف مسالک جمله در دست قدرت تست و مسبوق مشیت تو.

لک الحمد علی ما اولیت من نعمک و اسبغت من کرمک و نشرت من رافتک و بشرت من رحمتک والصلواه علی نبیک و ولیک و اصحابه و اعقابه والسلام.

اما بعد بر پیشگاه اعتاب مستطاب اعلی، جناب عرش مآب، قدس نصاب، قدرت و شوکت انتساب، ملک خدای عدل فزای، حکمروای ظلم زدای، شهریار کشورستان، شاهنشاه شاه نشان، آفتاب ملک و دولت، آسمان باس و صولت معزالدوله والدین، مجن الاسلام والمسلمین، سلطان البرین و خاقان البحرین، خداوند بخت و تخت و افسر، عم اعظم اکرم افخم تاجور، سلطان محمود خان، لازالت عماد دولته عالیه و اعلام شوکته سامیه معروض و مرفوع میدارد که دیرگاهی بود که این مخلص خالص الفواد را دیده امید و امل بمفاوضات آن حضرت گردون محل، روشنائی نیافته و آفتاب الطاف عم تاجدار، بر ساحت احوال مخالصت شعار نتافته، راه آمد و شد عرایض و مفاوضات بکلی مسدود بود و از هیچ باب طریف نجاح و سبیل تفحتی مشهود نمیشد. ازین رهگذر خاطر ارادت ذخایر زایدالوصف آشفته بود و غنچه دل عقیدت منزل به هیچ باد صبا و نسیم سحر شکفته نمیگشت، تا در این اوقات از احسن اتفاقات امر سلم و التیام دو دولت ابد فرجام، سمت حصول و انجام یافت و آنچه مکنون و مکمون ضمیر صداقت سمیر بود، از پرده غیب جلوه ظهور نمود و عالیجاه رفیع جایگاه، جلادت و ارادت آگاه، بسالت و نبالت همراه، صداقت و صرامت پناه، مقرب الحضرت العلیه، قاسم خان سرهنگ پیادگان نظام از درگاه اشرف اسنی بخرگاه امجد اعلی روانه میشد، این مطلب رااحسن وسایط و اقرب وسایل دیده بتحریر این ذریعه ارادت و ودیعه مبادرت ورزید وضمنا بعرض اعتاب سلطنت مآب میرساند که: مجاهد این خالص الفواد در پاس حدود دو دولت قوی بنیاد و مساعی جمیله که ر اتفاق و اتحاد این دو حضرت شوکت نهاد نموده، البته از خارج بعرض عاکفان اعتاب جلال رسیده و معلوم فرموده اند که این مخلص در خدمات حضرتین بی تفاوت، لازمه کوشش و اهتمام دارد و مابین عم و پدر در راه و رسم فرمان وطاعت؛ فرق و تفاوت نمیگذارد و خود را درین سرحد که متوقف و متمکن است گماشته حکم هر دو دولت میداند و برداشته لطف دو حضرت میخواند و در همین سال خجسته فال سعی و تلاشی که در امر مصالحه دولتین و رفع فساد مملکتین نمود و سبقتی که در گفتگو از این طرف و آدمی که بالابتداء از این دولت بازنه الروم فرستاد، یقین است که تا حال معروض و اقفان درگاه اقبال شده است و صدق نیت و خلوص عقیدت و صفای قلب و صلاح جوئی اولیای این دولت از همین رسل و رسایل که بارزنه الروم رفته و آمده وسبقت ها و محبت ها و بی مضایقه گی ها که از این طرف بعمل آمده چنان نیست که بر رأی ممالک آرای همایون ظاهر نشده باشد. اوضاع واقعه مدینه ارزنه الروم هم، لاشک تاحال بر ضمیر منیر آفتاب، تاثیر اعلی پوشیده و پنهان نخواهد بود.

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار عرض حال در آنجا چه حاجت است

چشمداشت دولت ایران این بود که در ضمن این مصالحه مبارکه نوع اتحادی مابین شهریاران تاجدار و دولت های دایم القرار در نظر دوست ودشمن و دور و نزدیک جلوه کند که مایة مزید بیم وامید اولیا و اعدای دولتین و کمال اطمینان واستظهار سرحد نشینان مملکیتن باشد و حال از قراری که بنظر مبارک آن عم تاجور خواهد رسید، درین قرارنامه جدیده مطلقاً فصلی در این باب مرقوم نشده، رجال ستوده خصال آن دولت بی زوال علم الله تعالی چه مصلحت دیده اند که درین امر اهم که مایة خیر عام و صلاح کل اسلام است، بالمره ساکت شده سهل است که در بعضی از شروط و مواد از ذکراسم این دولت و ملاحظه شان این شوکت و گزارش این امر مملکت بکلی غفلت نموده، هرجا بالمثل خواهش بسیار جزئی از این دولت پذیرفته باشند بلفظی ناسزا و طرزی ناپسند ادا کرده اندکه ناپذیرفتن آن هزار باره بر این طور ذکر و بیان تفضیل و رحجان داشت.

و بالجمله بعدها که مضمون قرارنامه ارزنه الروم در پایه تخت بلند و ذروه اعتاب ارجمند سلطنت قاهره ایران بعرض رسید و از اوضاع امور محاورات و مشاورات و سایر واقعات آنجا استحضار ملوکانه حاصل شد، از این رهگذر که هر دو دولت اسلام در حقیقت یکی است و نه تفاوتی در میانه نیست و احترام آن حضرت اسعد امجد اعلی در هر حال ملحوظ و منظور است، امضاء نامة ممهور و مفصل مصحوب مقرب الحضرت قاسم خان انفاد داشتند و در فصول کلیه و اصول مهمه به هیچ وجه گفتگوئی نفرمودند و تجدیدی نکردند وچون اول انعقاد عهد صلح و بدایت افتتاح راه دوستی بود تحمل و سکوت در امثال این امور را اولی دیدند ولیکن این خالص الوداد صافی ضمیر، که خود را بی ملاحظه فرق و توفیر، نیک خواه و ارادت کیش هر دو دولت میداند، با اذن دولت ابد مدت در عالم صدق و ارادت عرضه میدارد که: اعلیحضرت شاهنشاه جم جاه ایران را از آن حضرت اعلی وشوکت اسنی، چشم مهر و برادری است و این دولت ابد توامان از آن دولت حاوید نشان، توقع موافقت و یگانگی، این مخالصت گستر هم النفات عم اعظم اکرم تاجور را سرمایه سود صلاح دنیا و آخرت خود میشمارد و بر خدا ظاهر است که به هیچ وجه من الوجوه از این طرف مطلبی و طمعی و غرضی نیست، مگر همین که اولیای آن دولت در عالم دوستی و موافقت فرقی بین الدولتین نگذارند وبا خود دانند و از خود شمارند و هر جا غائله حرف و گله میان آمده از همین رهگذر بوده که دراین باب خلاف توقعی ظاهر شده. بالمثل در ماده اولیه قرارنامه، قیودی که در باب کردستان و سمت بغداد کرده و در ماده ثالثه قراری که در باب سبیکی و حیدرانلو داده اند، اگر قلب پاک صاف و عرق عدل و انصاف عماکرم تاجدار حکم باشد حسب الواقع معلوم و مفهوم خواهد شد که عرایض این اخلاص مند بی جا و بی جهه نبوده، بحمدالله شهریاران تاجدار دو برادرند و برابر و دولت های دایم القرار یک جهتند و یگانه و ممالک جانبین اسلامند و در ذمه اسلام، با وصف این امور ملاحظه این فرق و تفاوت ها از چه راه است، اگر واقعا هر که از دولتی روگردان شود و بدولت دیگر متوسل شود و استرداد آن باکراه و اجبار بی رضا و اختیار موجب نقص شان و کسر شوکت تاجداران است، بایست در همین باب ملاحظه شان هر دو دولت را بالمساوات و بالمصافات نمایند و اگر تصاحب این گونه فراری و متحیر و متوسل باعث بی نظمی ممالک و ناامنی مسالک و اختلال سرحدات و بی اقتداری سرحدداران خواهد شد باز بایست مصلحت جانبین ورفع مفاسد مملکتین را بیکسان در نظر گرفته باشند.

اولیای دولت قاهره ایران برای تسهیل عمل و تقلیل زحمات آن دربار گردون محل، مضایقتی از این که این گونه اشخاص را باجبار بگیرند و بدهند یا بی اجبار نگیرند یا هر که اینجاست یا هر که آنجاست مبادله و معادله نمایند، یا بقانون مستمره ایام واعوام ماضی و راضی شوند ندارند و هر شق ازاین شقوق که مرضی ومقبول خاطر سعادت مشمول عم اکرم افخم تاجدار است همان را عین صلاح و فلاح می دانند و بالطاف کریمانه و انصاف ملوکانه آن حضرت واقف و مستنظهر میباشند.

دیگر بتاج و تخت همایون و فروبخت افزون آن حضرت سپهر بسطت، قسم است که منظور از این عرض ها و شروح و تفصیل داد و ستد چند خانه ایل و رفت و آمد چند نفر کردی است و این نتکه بر رأی آفتاب ضیاء، روشن خواهد بود که امثال این امور را چندان قابلیت نمیباشد که از دولتی قویم بدولتی قدیم اظهار شود. بل که مقصود با لذات و علت غائی ذریعه نگاری و خواستاری این خالص الفواد همین است که خواه درین باب و خواه در سایر مواد فرق و توفیری مابین دولتین علیتین نباشد؛ بنای خوب با این دولت موید و مشید بگذارند و با این واسطه امری که موهم برودت و کدورت باشد واقع نشود. دیگر امر و اختیار با عم اکرم تاجدار است. همواره بصدور مفاوضات مشفقانه و رجوع مهمات اتفاقیه خاطر اخلاص مفطور را خرسند و مسرور سازند. والسلام