گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قائم مقام فراهانی

رقیمه کریمه بود، یا قصیده فریده، یا کاروان شکر از مصر بتبریز آمد، حاشا و کلا؛ با کاروان مصری چندین شکر نباشد.

به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر

هر که را با سر کلک تو سر و کار بود

مثل بنده که بالفعل، شکر اینجا به، من و مشک بخروار بود. نمیدانم از مدح عرض کنم یا مادح یا ممدوح؟ اما جناب مادح طیب الله فاه و جعلنی الله فداه معجز روزگار است و کمال قدرت آفریدگار:

چنانش آفریده که خود خواسته

به فرش جهان را بیاراسته

اختر از چرخ بزیر آرد و پا شد بورق

گوهر از کلک بسلک آرد و ریزد بکنار

و کان تحت لسانه هاروت ینفث سحرا، و کان حشو بیانه ذهبا و عطرا.

اما مدح نعم ما قال الحجازی:

خط کاجنحه الوایس اغتدی

لحسوده کبراثن آلاساد

معنی تسلسل کالعقود و انه

رمل مثمن را از حمل مسمن خوشگوارتر فرموده بودند، بحری سالم و وافی، مصون از لغزش های زحاقی، صحیح الارکان، سلیم الاجزاء، تام الضرب و العروض، متوافق الصدور و الابتداء.

لذوی العقود سلاسل الاقیاد

عاجزم از صفات آن عاجز

مگر یک دلیری کنم قرینه شرک.

قل لو اجتمعت الجن و الانس.

آمدیم بر ممدوح، کانی بالاقرع والناس مجتمعون حوله و مستمعون قوله و هو ایده الله فی الدارین یضحک و یمیل و یقصیر و یستطیل امان است، بعد از این گمان این مرد را نمی تواند کشید.

والسلام