گنجور

 
حکیم نزاری

ساکنانی که قدم در ره مقصد زده اند

دست در دامن اولاد محمد زده اند

ساکن خطه خاکند ولی از ره قدر

خیمه بر طارم این سقف زمرّد زده اند

در نظرشان نرود دنیی و عقبی جز دوست

گره عهد برین عزم موکد زده اند

گر سر کثرت اشغال ندارند رواست

باده در مجلس عشاق مجرّد زده اند

بانگ وحدت چو نزاری به جهان در دادند

وین منادا ز پی ملک مخلد زده اند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode