به کویش دوش یا رب یا ربی بود
که را یارب ندانم مطلبی بود
شب و روزی که در میخانه بودیم
ز حق مگذر که خوش روز و شبی بود
کسی داند حدیث تلخ کامی
که جانش بر لب از شیرین لبی بود
نبودم تیرهروز از عشق آن ماه
به چرخم گر فروزان کوکبی بود
بهای اشک سیمینم ندانست
نمیدانم چه سیمین غبغبی بود
رخ زیبای او در چنبر زلف
تو پنداری قمر در عقربی بود
از آن رو کافر عشقم فروغی
که عشق اولی تر از هر مذهبی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و زیباییهای آن است. شاعر از حالاتی صحبت میکند که در میخانه گذرانده و به خوشی و لذت روزها و شبهایی اشاره دارد که در کنار معشوق بوده است. او به تلخی و شیرینی عشق اشاره میکند و از تأثیر عمیق معشوق بر زندگیاش میگوید. همچنین، شاعر به توصیف زیباییهای معشوق میپردازد و عشق را فراتر از مذهب و عقاید میداند. در نهایت، عشق را به عنوان اصلیترین و نابترین احساسات بشری مطرح میکند.
هوش مصنوعی: در شب گذشته در کوی او، ای پروردگار، چیزی شنیدم که نمیدانم چه بود.
هوش مصنوعی: شب و روزهایی که در میخانه گذشت، فراموش نکن که چه زمان خوب و خوشی بود.
هوش مصنوعی: کسی از درد و رنج من خبر دارد که وقتی به شیرینی زندگی میاندیشد، جانش در خطر است.
هوش مصنوعی: اگر آن ماه در آسمان عاشق من نبود، من در زندگیام براثر عشق او تیرهروز نمیشدم؛ مگر اینکه ستارهای درخشان به دور من میچرخید.
هوش مصنوعی: بهای اشکهای زیبا و نازک من را کسی نمیدانست و نمیدانم آن زیبایی و نازکدامنی از کجا بود.
هوش مصنوعی: صورت زیبا و دلربای او را در میان زنجیرهای موهای تو همچون ماهی در میان توری از عقرب تصور کن.
هوش مصنوعی: عشق من به قدری قوی و عمیق است که مهمتر از هر دینی و اعتقادی به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.