فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد
در خون خود از جنبش مژگان تو افتد
داند که چرا چاک زدم جیب صبوری
هر دیده که بر چاک گریبان تو افتد
مرغ دلم از سینه کند قصد پریدن
مرغی ز قفس چون به گلستان تو افتد
هر تن که شود با خبر از فیض شهادت
خواهد که سرش بر سر میدان تو افتد
خون گریه کند غنچه به دامان گلستان
هر گه که به یاد لب خندان تو افتد
تا دید زنخدان و سر زلف تو، دل گفت
نازم سر گویی که به چوگان تو افتد
مجموع نگردد دل صیدی که همه عمر
دربند سر زلف پریشان تو افتد
بر صبح بناگوش منه طرهٔ شب رنگ
بگذار فروغی به شبستان تو افتد
بر پای شود روز جزا محشر دیگر
چون چشم ملائک به شهیدان تو افتد
منزل مکن ای مه به دل گرم فروغی
میترسم از این شعله که بر جان تو افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است که شاعر در آن احساسات عمیق خود را بیان میکند. فرخنده شکاری که از تیر معشوق آسیب دیده، نشان از عواطف جریحهدار شده دارد. شاعر از چاک گریبان میگوید که نشانهای از دلتنگی و اشتیاق او به معشوق است. او همچنین به پرواز مرغ دلش اشاره میکند و به چگونگی ارتباط میان فیض شهادت و عشق میپردازد. همچنین، شاعر با یادآوری لبخند معشوق و زیباییهای او، اشتیاقی عمیق را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از ترس شعلههای عشق و تاثیر آنها بر جان معشوق میگوید و به نوعی ابراز نگرانی میکند.
هوش مصنوعی: شکارچی خوشبختی که با تیر تو به زمین بیفتد، از حرکت مژگانت به حالت اغماء دچار میشود.
هوش مصنوعی: هرکسی که بداند چرا من جیب صبر را پاره کردم، میفهمد که هر چشمی که به گریبان تو بیفتد، دلی دیوانه خواهد شد.
هوش مصنوعی: پرندهای که در دل من است، میخواهد از سینهام بیرون بیاید و پرواز کند، همانطور که پرندهای از قفس خود خارج میشود به سوی گلستان تو.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نعمت شهادت آگاهی یابد، آرزو میکند که سرش در میدان جنگ به زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: غنچه وقتی به یاد لبخند تو میافتد، به گونهای اشک میریزد که انگار خون گریه میکند، و این درد را در دل گلستان به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: به محض اینکه آن خوشخط و خال و زلفهای زیبا را دیدم، دلم گفت چه ناز و لطافتی! گویی که زیباییات چنان است که به راحتی در دل میدان عشق میافتد.
هوش مصنوعی: دل یک صیاد هرگز در حقایق زندگی به یک نتیجه نخواهد رسید، چرا که تمام عمرش را در آرزوی زیبایی و در بند آن زلف پریشان تو گذرانده است.
هوش مصنوعی: بر صبح، روی گوشهای بیدار شب، رشته مویی با رنگ تیره بگذار تا نوری به فضای شبانهات بتابد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که همه چیز به پا میشود و صحنهای از محشر به وجود میآید، زمانی که فرشتگان به شهیدان تو نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: ای ماه، در دل من سکونت نکن، چون نور تو گرما بخش است و من از این آتش میترسم که بر جان تو اثر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.