نکنی گر تووفا حسبی الله کفی
ورنهی روبجفا حسبی الله کفی
قدتو نخل بلند بر آن شکروقند
نکنی گر تو عطا حسبی الله کفی
چو برویت نگرم حق بودش در نظرم
نیم از اهل هو احسبی الله کفی
گاه زخمی می زنم گاه مرهم می نهم
تاچه راخواست خداحسبی الله کفی
از تو درد و تو دوا از تو رنج تو شفا
حق چنین ساخت تراحسبی الله کفی
سرنهم بر درتو جان نهم بر سر تو
تا شوم از شهدا حسبی الله کفی
دل من بسته تو جان من خستهٔ تو
نکنی گر تو دوا حسبی الله کفی
مانده از من نفسی میروم سوی کسی
تا رهم از من و ما حسبی الله کفی
از تو کام ار نبرم ره دیگر سپرم
یار فیض است خدا حسبی الله کفی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.