ای فدای غم جان تو کسی
که تو هم جانی و جانان کسی
تو بمانی دگران در گذرند
همهٔ خلق بقربان کسی
لمن الملک تو سوزد اغیار
آتش قهر تو طوفان کسی
بفدای تو سر و سامان ها
ای سر هر کس و سامان کسی
هر چه جز تو همه کفر است و ضلال
نیست جز عشق تو ایمان کسی
درد تو بس بودم در دل و جان
درد تو مایهٔ درمان کسی
روی بنمائی و گر ننمائی
آن خویشی تونهای آن کسی
رحم کن رحم که بگداخت دلم
در غمت جان کسی جان کسی
فیض جان داد بجانان آخر
قطره پیوست بعمان کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غمت آرزوی جان کسی
درد تو مایه درمان کسی
گر تو فرمان نبری درمان چیست
نشود بخت به فرمان کسی
وه چه شمعی تو که روشن نکنی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.