چه شود گر تو شوی جان کسی
شبکی سر زده مهمان کسی
پیشت آرد ز دل و جان خانی
بپذیری بکرم خوان کسی
دل و جان اردل و جان آرد پیش
ای فدای تو دل و جان کسی
همه جانها بفدای تو شود
که تو هم جانی و جانان کسی
گر ملامت کندم واعظ شهر
دل من نیست بفرمان کسی
سخنی رفت ز خوبی گفتم
آیتی آمده در شأن کسی
ظلمت زلف تو کفر است و ضلال
نور رخسار تو ایمان کسی
خال و خط تو و روی چو مهت
آیت و سورت و قرآن کسی
میکند فیض نثارت چه شود
بپذیری بکرم جان کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.