آمدهام بدین جهان تا که ز نی شکر برم
نامدهام که از شکر قصه برم خبر برم
چیست شکر دهان او نی غم آن دهان او
این نی پر گره به هم در شکنم شکر برم
جهد کنم در این سفر تا که ذخیره را بسی
تنگ شکر ز معدنش بر سر یکدگر برم
بسته کمر به بندگی نالهکنان ز خود تهی
لب به لبش چو نی نهم از لب او شکر برم
دوست چو مغز من شود پوست بیفکنم ز خود
تا که نماید آن من بیصدفی گهر برم
آمده بستهام کمر خدمت پادشاه را
تا که ز یُمنِ دولتش تاج برم کمر برم
سر بنهم به پای او دل بنهم برای او
جان بدهم برای او خدمت او به سر برم
ظلمت و نور و خیر و شر هست درون یکدگر
نور کشم ز ظلمت و خیر ز شر به در برم
هر چه درین سرا بود جمله از آن ما بود
آمدهام که مال خود جمع کنم به در برم
دیدهٔ جان گشودهام بو که در آید از درم
تخم ولاش کشتهام تا که از او ثمر برم
مونس و غمگسار من نیست به جز خیال او
گر نبُوَد خیال او با که دمی به سر برم
کی بُوَد آنکه وصل او روزیِ جان من شود
بوسه زنم بر آن دهان غصه ز دل برون برم
دوست به دست آورم نیست به هست آورم
جان که به زیر آمده باز سوی زبر برم
این غزلم جواب آنکه عارف روم گفته فیض
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
همین شعر » بیت ۱۴
این غزلم جواب آنکه عارف روم گفته فیض
آمدهام که سر نهم عشق ترا بسر برم
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.