امروز دگر در سر سودای دگر دارم
با این دل دیوانه غوغای دگر دارم
هر عهد که بستم من بشکست دل شیدا
دل رای دگر دارد من رای دگر دارم
مجنون ز غم لیلی بگرفت ره صحرا
من در دل دیوانه صحرای دگر دارم
آن داد قرار من بگرفت قرار من
ماوای من اینجا نیست ماوای دگر دارم
عنقا طلبا خوش باش کز دولت عشقش من
در قاف وجود خود عنقای دگر دارم
ای منتظر فردا چون من ز خودی فردا
کامروز نشد اینجا فردای دگر دارم
زاهد اگر از شاهد با شهد بود خرسند
من از لب نوشینش حلوای دگر دارم
مجنون و همان لیلا فیض و رخ هر زیبا
کز پرتو هر جانان لیلای دگر دارم
گفتم که بشیدائی افسانه شدم گفتا
من بر سر هر کوئی شیدای دگر دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.