ای که چون عمر میروی بشتاب
خستگانرا به غمزهٔ دریاب
گروفا میکنی بوعده قتل
کارم از دست میرود بشتاب
غم تو راحت دل غمگین
عشقت آرام سینهای کباب
بی خودم کن از آن لب میگون
تشنهٔ را به جرعهٔ دریاب
شب نشستم بیاد ابرویت
پشت بر خواب و روی در محراب
عاشقانرا سر غنودن نیست
دیدهٔ بی دلان ندارد خواب
خواب در چشم من چه سان آید
چون دمی نیست خالی از سیلاب
بر رخم بسته تا بکی در وصل
افتتح یا مفتح الابواب
فیض آندم بدوست پیوندی
که نباشی تو در میانه حجاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود خطاب میکند و از او میخواهد که سریع بیاید، زیرا عمر به سرعت میگذرد. او دلتنگی و غم عاشقان را بیان میکند و اینکه عشق او آرامش دلهای غمگین است. شاعر به تاثیر لبهای معشوق بر خود اشاره میکند و از او تقاضای توجه و درک احساساتش را دارد. شبها به یاد معشوق بیدار میماند و از سختیهای عاشقی میگوید که خواب را از چشمانش گرفته است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که وصال معشوق و ارتباط با او تنها راه رهایی از حجاب و جدایی است.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند عمر سریع میگذری، به سرعت به سراغ خستگان برو و با نگاه دلنشینت، آنان را تسکین بده.
هوش مصنوعی: تو به وعدهای که به من دادهای عمل نمیکنی و کارهایم به هم میریزد، پس سریعتر اقدام کن.
هوش مصنوعی: غم تو برای دلهای غمگین، تسکینی است و عشق تو مانند آرامشی برای سینههای ملتهب و دردمند محسوب میشود.
هوش مصنوعی: از آن لبهای خوشرنگ بیخبرم کن، من تشنهام، قطرهای از دریای محبت را به من ببخش.
هوش مصنوعی: در دل شب نشستهام و به خاطر ابرویت به خواب نمیروم و در حالی که رو به قبلهام، به یاد تو هستم.
هوش مصنوعی: عاشقان هرگز نمیتوانند استراحت کنند، زیرا چشمان بیدلها خواب ندارند.
هوش مصنوعی: در چشم من خواب چگونه میتواند بیفتد وقتی که هر لحظه پر از اشک است؟
هوش مصنوعی: بر چهرهام از مدتها پیش پردهای کشیده شده و نمیدانم تا چه زمانی باید منتظر بمانم تا در آغوش وصل آن معشوق بیفتم یا درهای رحمت بر من گشوده شود.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که ارتباطی با دوست برقرار میشود، دیگر حجاب و مانعی بین شما وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.