کی بود دل زین چنین گردد خنک
جانم از برد الیقین گردد خنک
وارهم ز اغیاد و گردم مست یار
خاطرم از آن و این گردد خنک
جان بمهر او دهم تا دل مرا
زان عذار آتشین گردد خنک
بر فراز آسمانها پا نهم
تا دل من از زمین گردد خنک
نزد من آری و مرا بستان زمن
تا گمانم آن یقین گردد خنک
تیزتر کن آتش عشق مرا
خاطرم عشق اینچنین گردد خنک
بیخودم کن تا بیاساید دلم
خاطر اندوهگین گردد خنک
جان ز من بستان ز خویشم وارهان
آتش هجران بدین گردد خنک
زان کفم ده بادهٔ کافوری
زان چنان تا اینچنین گردد خنک
جرعه زان بر فلک ریزد ملک
تا دل عرش برین گردد خنک
جرعهٔ هم بخش کن بر دیگران
تا که دلهای حزین گردد خنک
بس کنم زین نالهای بیهده
کی دل فیض از انین گردد خنک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.