آنکه باشد مست زهد او عیب مستان چون کند
خود بت خود گشته منع بتپرستان چون کند
از چنین روئی مکن بیهوده منعم زاهدا
هر که دارد چشم با این گوش با آن چون کند
طاعت حق بهر کام خود کنی گوئی مرا
روز و شب گرد بتان گشتن مسلمان چون کند
قبله من گرچه اینانند مقصودم خداست
ور نه مرد ره دل اندر بند طفلان چون کند
تو خدا را میپرستی بهر شیر و انگبین
بندگی از بهر خوردن اهل ایمان چون کند
من خدا می بینم اندر روی شاهد خط گواه
زانکه نا پاینده نور خویش رخشان چون کند
تو خدا را بهر خود خواهی من اینان بهر او
زاهدا انصاف خواهم منع این آن چون کند
میکنم دعوی حق بینی ولی اثبات آن
شاهد نابالغ و خط پریشان چون کند
فیض بس کن گفتگو شعر تر مستانه گو
شاعر صوفی سخن با خشک مغزان چون کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.