دل را غمگین نمیتوان کرد
غمگین را تمکین نمیتوان کرد
تلخست جهان به غیر عشقت
کامی شیرین نمیتوان کرد
عشق تو بجان خرید ای دوست
سودا به از این نمیتوان کرد
ز آمدشد غیر پاک کردم
دل را چرکین نمیتوان کرد
دل منزل دوست است در وی
غیری تمکین نمیتوان کرد
غم را شادی حساب کردم
جان را غمگین نمیتوان کرد
از هر که جفا کند بریدم
با دوست چنین نمیتوان کرد
گر صبر توان ز ماه رویان
زان زهره جبین نمیتوان کرد
جان و دل و دین فداش کردم
در عشق جز این نمیتوان کرد
جز در ره وصل دوستان فیض
ترک دل و دین نمیتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.