داغ دل عاشقان می نپذیرد علاج
درد و غم جاودان می نپذیرد علاج
آتش دل را کجا بحر کفایت کند
سوز دل عاشقان می نپذیرد علاج
هر که به اخلاص تر او خطرش بیشتر
این خطر مخلصان می نپذیرد علاج
تشنهٔ وصل تو ام گرسنهٔ لطف تو
درد من از آب و نان می نپذیرد علاج
مونس بیکس توئی بی کسم و جز بتو
بی کسی بی کسان می نپذیرد علاج
کردن درمان چه سود اشگ چه باران چه سود
درد دل و سوز جان می نپذیرد علاج
پخته نخواهند شد گر همه آتش شود
خامی این زاهدان می نپذیرد علاج
فیض تو خود را بسوز چشم زمردم بدوز
خوی بد مردمان می نپذیرد علاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق بری پیکران می نپذیرد علاج
شورش دیوانگان می نپذیرد علاج
تا نظر افکنده دین و دلت رفته است
دلبری دلبران می نپذیرد علاج
قصد دل وجان ما ، تا چه بایمان کنند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.