ساقیا می ده که در جوشست خون نوبهار
تا به خون خویشتن جوشیم یک دم شعلهوار
ز آن می گلگون که مستان صبوحی کردهاند
بر کنار خرقه گل صاف از درد خمار
گریهای بر خاک ما افشان که افشاند آسمان
بر لب گل خنده دامن دامن از فیض بهار
با وجود ثروت کونین خجلتها کشند
خواهد ار عشق شهیدان قیمت جان فگار
عندلیب آن گلستانم که جوشد بوی گل
نشتر نظاره بگشاید اگر شریان خار
آن چنان کآرد چمن فصل بهاران بارگل
زخم داغ تازه بار آرد تن ما هر بهار
نالهام آراسته بزمی که از طغیان درد
مطربان را نغمه خون آلود میجوشد ز تار
بر لب ما خود خموشی بر سر هم ریختند
باد یارب بلبلان را نوحه بر لب خوشگوار
کو انیسی تا کند عرض از لب خاموش ما
نالهای بر گلشن اقبال خان کامگار
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
عصمت عشقست درد از ناله پنهان داشتن
چهره را در زیر سیل اشک خندان داشتن
پاکدامانان این سجاده را شرط رهست
اشک از خون دل و آلوده دامان داشتن
ذوق ناکامی دل آشوبست ورنه گفتمت
زخم را از سونش الماس پنهان داشتن
با وجود سینه کز بهر خراشی جان دهد
چاک را ظلمست محبوس گریبان داشتن
لخت لخت دل بر آتش نه که ایمان وفاست
امت غم بودن و غمخانه ویران داشتن
گر دلی داری پریشان لاف رعنایی سزاست
نیست چندانی سر زلف پریشان داشتن
گرچه شاگرد غمم از چشم خویش آموختم
چاک دل لبریز نشترهای حرمان داشتن
بر دو عالم دامن همت توان افشاند لیک
همت آزاده را ننگست دامان داشتن
ننگ ادبارست ما را خاک بر سر بیختن
فخر اقبالست پاس دولت خان داشتن
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
در گلستانی که نخل میوه بارآور کنند
نخل ما را رنجها بینند تا بیبر کنند
ذوق ناکامی اگر یابند مستان نیاز
بادهای ریزند از آن پس سجده ساغر کنند
بر لب زخم شهیدان موج خون بادا حرام
تشنهای را گر شهید چشمه کوثر کنند
همت سرگشتگانش بین که همچون گرد باد
گر کف خاکی به دست افتد نثار سرکنند
کاردانان محبت در شکارستان عشق
انتخاب زخم ناسور از لب خنجر کنند
شمع ما از دورباش بال صد پروانه سوخت
یاد آن پروانگان کز شعله قوت پر کنند
کبریای عشق بادا بینوایان را حرام
روشنان چرخ را گر زیور افسر کنند
روز ما چون شب سیه بختست زینش چاره نیست
هم مگر این عرض را با داور اکبر کنند
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
ای جهان جاه را جاهت سپهر راستین
خاک قدرت دیده اقبال را مسندنشین
التفات عدل را در سینه باد نوبهار
احتساب ظلم را در دیده میل آتشین
بحر و کان بستند نذر دست همت موکبش
هر چه استعدادشان را بود در طینت دفین
ناگهان چون آفتاب فیض یعنی دست او
گشت طالع از سپهر جود یعنی آستین
جنس دولت خاک حرمان ریخت این یک را به سر
چین خجلت موج زن گردید آن را بر جبین
نور رایت خلعتی گر در بر آتش کند
دود را آید ید بیضا برون از آستین
ور ز نور خلقت افتد لمعهای بر روی آب
گر جهان صرصر شود نفتد به روی بحر چین
دوش مدحت بود زیب مجلس روحانیان
میپرستید این دو آیت را دم روحالامین
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
حبذا جشنی کزو سرسبز شد باغ سرور
دور بادا چشم بد از ساحت این خلد دور
جلوه هر سرو وز هر جلوه یک عالم فریب
هر طرف بزمی و در هر بزم یک فردوس حور
از صراحی میدرخشد طرفه میمون کوکبی
تافت گویی لمعهای زین آفتاب از جیب طور
ناطقه لالست در توصیف او زانرو که سوخت
پرتوش در دیده ادراک با نور شعور
از فروغ شمع حسن ساقیان سیمبر
جامها چون چشمه خورشید مالامال نور
پیش ازین فراشی این خلد کار حور بود
طره دولت گرفت این منصب از گیسوی حور
مطربان هر یک به تاری گشته مضراب آزما
وز نوا در مجلس روحانیان افکنده شور
تارهای سازشان گویی رگ جان منست
این نوا سازند زیب گوش ارباب حضور
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
روز هیجا فتنه چون عزم صفآرایی کند
وز دو جانب تیغ کین اندیشه بیرایی کند
خنجر مردان ز غیرت کوس تمساحی زند
پیکر گردان ز موج زخم دریایی کند
در نخستین موج کز آسیب او گردد سپهر
لجه هستی خروش از تنگ پهنایی کند
خون شود از موجه جوشن پوش در دل خصموار
چون سنان پردلانت رزم پیرایی کند
چون به احضار براق دولتت فرمان دهی
پنجه شیر علم آهنگ گیرایی کند
لوحش الله زآن سبک خیزی که هنگام شتاب
نقش پایش باد را حبس گران پایی کند
در زمین و آسمان نقش سمش جست و نیافت
آفتاب فتح تا پیشش جبینسایی کند
میکشد چون سایه هر سو فتح را بیاختیار
ور نه نتواند به گردش بادپیمایی کند
پای چون بوسد رکاب فتح هم بوسد زمین
جای بسم الله به این آغاز گویایی کند
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
آسمان بدمهر و ما لب تشنه وگیتی سراب
گر نگیری دست امیدم زهی حال خراب
یا شبی فرما و شام طالعم را صبح کن
طور را یک لمعه کم کرد از دو عالم آفتاب
در ازل هر دست دامان جلالی برگزید
دست ما ز آن جمله دامان ترا کرد انتخاب
دست من رای فلاطون داشت ورنه چون توان
پی به مقصد برد زینسان از پس چندین حجاب
این ید بیضا مرا در آستین لطفت نهاد
تا شدم از دامن اقبال سرمد کامیاب
همت ارباب دولت را خواص کیمیاست
کاهد و بالد مه از رد و قبول آفتاب
مژده دادندم که دادی رخصت گازرگهم
شکر این احسان نگنجد در شمار و در حساب
تو بهشتی دنییام دادی و خواهم روز حشر
جنت الماوی دهندت در جزای این ثواب
چون زمان را آمنا آمد دعای جاه تو
کی گل خورشید را نشو و نما بخشد سحاب
در حریم قدس اما صبحگاهان کردهام
از لب روح القدس وام این دعای مستجاب
تا که نقش نام گیتی را بود نام وجود
باد نقش خاتم جم این خطاب مستطاب
زیب اورنگ خراسان خان عالیشان حسین
ای به نامت زنده نام میرزا سلطان حسین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوانسهای عاشقانه و شور و اشتیاق در برابر زیباییهای بهار و عشق به معشوقه و یاد شهدای بزرگوار اشاره دارد. شاعر با زبانی زیبا، تشنگی و عشق را توصیف میکند و بر اهمیت غم و شادی در زندگی تأکید میورزد. او از درد و رنجهای ناشی از فقدان و جدایی سخن میگوید و آرزو میکند که این تلخیها به شیرینی مبدل شوند. در قسمتی دیگر به اهمیت تلاش و همت در زندگی و ناامیدی از دنیا اشاره شده است. شاعر در انتها، با ذکر نام حسین، مقام والای او را تجلیل کرده و با تأکید بر قدرت عشق و محبت در برابر مشکلات، به امید و آرزوهای خود میپردازد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب بده تا در جوش خون تازه بهار را تجربه کنیم، و با خونی که از خودمان است، یک لحظه مانند شعله، زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: در اثر شراب قرمزی که عاطفیها در صبح نوشیدهاند، بر لبه لباس اندکی لطافت پیدا شده است و این نشان از درد ناشی از خماری دارد.
هوش مصنوعی: برای ما اشکی بریز که مانند باران، آسمان بر گلها خنده میزند و زندگی را با برکت بهار پر میکند.
هوش مصنوعی: با وجود ثروت و داراییهای دنیا، حس خجالت بر من غالب میشود، هرگاه که درباره عشق شهیدان فکر میکنم و میبینم که آنها جان خود را برای عشق و آرمانهایشان فدا کردند.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل در آن باغی هستم که بوی گل در آن به خوبی حس میشود و اگر خارها هم در آن باغ باشند، زیبایی و شگفتی گلها چشمان بیننده را به خود جلب خواهد کرد.
هوش مصنوعی: چمن در فصل بهار با گلهای تازهای که میآفریند، زخمهای دل ما را نیز با خود تازه و عمیق میکند. هر بهار، این احساسات دوباره زنده میشوند.
هوش مصنوعی: صدای نالهام باعث زیبایی مهمانیای میشود که در آن، بهخاطر طغیان درد، آهنگهای غمانگیز و شورآور به گوش میرسد و از تارها جاری میشود.
هوش مصنوعی: بر لب ما سکوتی حاکم است و باد، نوای غمانگیزی به گوش میآورد. ای پروردگار، بلبلان را در حال نوحهخوانی و غمگین کردهاند.
هوش مصنوعی: کسی را میطلبم که در کنار ما باشد و از دل خاموش ما نالهای به گلستان شادابی و موفقیت برساند.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و عظمت خراسان و شخصیت برجستهای به نام حسین اشاره میشود. شعر از نام و یاد این فرد با احترام و ستایش یاد میکند و نشاندهندهی اهمیت او در تاریخ و فرهنگ منطقه است. به نوعی این بیت تجلیلی از جایگاه اجتماعی و فرهنگی اوست.
هوش مصنوعی: عشق به معنای پاکی و معصومیت است، و درد آن در این است که نمیتوانی در دل خود نالهها را پنهان کنی. در حالی که چهرهات زیر باران اشکها پنهان است، لبخند میزنی و خود را خوشحال نشان میدهی.
هوش مصنوعی: پاکدامنان برای رسیدن به هدفشان باید در راهی که پیش رو دارند، همراه با گریه بر درد دل و غمها، خود را از آلودگی دور نگه دارند.
هوش مصنوعی: شادی ناشی از ناکامی باعث ناراحتی قلبی میشود؛ اگرچه به تو گفتم که زخم را نمیتوان با زیباییهای درونش پنهان کرد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل برای یک زخم کوچک جان میدهد، نادرست است که گریبان گرفتار را در بند نگه داریم.
هوش مصنوعی: دل را بیپروا به آتش بسپارید، چرا که ایمان همیشه پایدار است. اگر امت غمناک باشد، باید در دل خود یک سرای غم داشته باشیم، حتی اگر آن سرای ویران باشد.
هوش مصنوعی: اگر دلی داری که پریشان است، باید برای خودت شجاعت و زیبایی را نشان دهی. مهم نیست که چقدر در ظاهر بینظم و آشفته به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: هرچند که من از درد و رنج خودم آموختهام، اما عاطفهام مانند دل شکستهای است که پر از حسرت و اندوه شده است.
هوش مصنوعی: انسان میتواند در دو جهان تلاش و کوشش کند و دامنی پر از موفقیت بگسترد، اما همت آزاد و وارسته نیازی به نگه داشتن دامن را ندارد و خود را در قید این چیزها نمیبیند.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که ریختن خاک بر سر، نشانهای از ننگ و سرشکستگی است، در حالی که حفظ مقام و افتخار یک دولت و بزرگتری نشانی از سعادت و موفقیت به حساب میآید. در واقع، شاعر از اهمیت ارج نهادن به مقام و حفظ آن صحبت میکند و بیان میکند که باید به جای سرشکستگی، به موفقیتهای خود افتخار کنیم.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی تخت و تاج خراسان، متعلق به این خان بزرگ، حسین است. نام تو، ای میرزا سلطان حسین، باعث زنده ماندن یاد و نام توست.
هوش مصنوعی: در باغی که درختان میوهها را به بار میآورند، نخل ما زحمتها و سختیها را تحمل میکند تا بیثمر بماند.
هوش مصنوعی: اگر مستان طعم ناکامی را بچشند، برای تجربهای خاص به یاد باده میایستند و بعد از آن به خاطر این احساس، به ساغر (جام شراب) سجده میکنند.
هوش مصنوعی: بر روی زخمهای شهیدان، خون به شدت به جوش آمده است. اگر کسی که تشنه است، از شهد شهیدان سیراب گردد، این نکته جایز نیست.
هوش مصنوعی: بنگرید به عزم و تلاش افرادی که در جستجوی حقیقت و هدفهای بلند هستند؛ آنان مانند گردبادی هستند که اگر کمی از خاک بر روی دستشان بماند، آن را نیز فدای راه خود میکنند.
هوش مصنوعی: اهل عشق و محبت در میدان محبت، با دقت و مهارت، زخمهای عمیق و دردناک را از ضربات خنجر انتخاب میکنند.
هوش مصنوعی: شمع ما از دوری معشوق میسوزد و پروانهها به خاطر او به آتش میافتند، یادآور پروانههایی هستند که با شعله شمع قوت پرواز پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: عشق با grandeur و عظمت خود، ناداران را از روشنایی و نور محروم میکند، اگر که چرخ زمان آن را مانند زینت و زینت افسر بداند.
هوش مصنوعی: روز ما به تیرهبختی شب میماند و چارهای نیست جز اینکه این وضعیت را با خداوند بزرگ در میان بگذاریم.
هوش مصنوعی: خراسان زمین زیبایی است که متعلق به خان بزرگی به نام حسین است و نام میرزا سلطان حسین به واسطه شهرتش همیشه زنده است.
هوش مصنوعی: ای دنیا، بزرگ و با اهمیت، مقام و مرتبه تو درست همانند آسمان است. قدرت و شان تو همچون تختی است که از نعمت و خوشبختی پر شده است.
هوش مصنوعی: تفکر دربارهی عدل و انصاف در دل مانند نسیم ملایم بهار است، اما احساس ظلم و نابرابری در چشمها همچون شعلهای آتشین است.
هوش مصنوعی: دریا را بستند و نذر کردند که با دست همت و تلاش، هر چه استعداد و توانایی که در درونشان نهفته بود را به نمایش بگذارند.
هوش مصنوعی: ناگهان مانند تابش آفتاب، رحمتی از او آشکار شد و از آسمان سخاوت، برکت و نعمت نازل گشت.
هوش مصنوعی: دولت و حکومت به وسیلهی ناامیدی و نامرادی از بین رفته و این موضوع باعث شرم و خجالت شده است. این احساس خجالت و ناامیدی همچون موجی است که بر پیشانی افراد مینشیند.
هوش مصنوعی: اگر نور پرچم یک لباسِ خاص در آتش بیفتد، دود از آن خارج میشود و دستی با قدرت از آستین ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: اگر نور خلقت بر روی آب درخشش داشته باشد، حتی اگر دنیا به طوفان و باد تبدیل شود، این درخشش بر دریای چین نخواهد افتاد.
هوش مصنوعی: شب گذشته، ستایش تو در جمع روحانیان بسیار زیبا بود و آنان به عشق این دو آیه از قرآن، روحالامین را میپرستیدند.
هوش مصنوعی: زیبایی تخت و تاج خراسان به خان بزرگشان حسین است، ای که به خاطر نامت، نام میرزا سلطان حسین زنده است.
هوش مصنوعی: ای کاش جشنی برپا شود که باغ پر از سبزی و شادی گردد. باشد که چشم بد از این مکان بهشتی دور بماند.
هوش مصنوعی: درخشندگی هر درخت قد بلند و زیبایی آن، همه چیز را فریب میدهد. در هر دورهمی و مجلسی، جایی شبیه به بهشت و دنیای آرزوها وجود دارد.
هوش مصنوعی: درخشش زیبای میمون جالبی از صراحی، مانند نور درخشان در آفتاب، گویی جواهر ارزندهای از دامن کوهی میتابد.
هوش مصنوعی: سخن گفتن از او برای کسانی که درک کنند، دشوار است، زیرا نور وجودش چنان در جان و دل راه یافته که شعور و بینایی آدمی را تحت تأثیر قرار میدهد و میسوزاند.
هوش مصنوعی: از زیبایی و روشنی شمعهای زیبا، جامهای پر از نوشیدنی مانند چشمهای از نور خورشید میدرخشد.
هوش مصنوعی: قبل از این، این باغ بهشتی زیر نظر حوریان بود، اما اکنون این مقام و جایگاه از طریق زیبایی و لطافت گیسوان حوریان به دست آمده است.
هوش مصنوعی: موسیقیدانان هر کدام با ساز خود مشغول نواختن هستند و صدای نوا در مجلس روحانیان شور و حال ویژهای ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نغمهها و آهنگهای ساز آنان به اندازهای عمیق و تأثیرگذار هستند که انگار به رگهای جان من وصل شدهاند و این صداها به زیبایی در گوش کسانی که در محضر حضور دارند، مینوازند.
هوش مصنوعی: زیبای تخت و تاج خراسان، بزرگزادهای به نام حسین است که به خاطر نامش، نام میرزا سلطان حسین زنده و جاودانه میماند.
هوش مصنوعی: وقتی روز جنگ و فتنه فرا برسد و مردم برای مبارزه آماده شوند، نیت و هدف جنگ نه تنها از طرف دشمنان، بلکه از سوی خودیها هم مشخص و بیهدف میشود.
هوش مصنوعی: خنجر مردان از سر غیرت، به مانند حرکت تمساحی، به بدن کسانی آسیب میزند که در برابر آن موج زخمها سر برآوردهاند.
هوش مصنوعی: در اولین موجی که از عذاب او به وجود میآید، آسمان و دریا و همهی هستی به شدت به تلاطم در میآیند و از گنجایش خود فراتر میروند.
هوش مصنوعی: در دل دشمن که مانند یک کارزار بدون رحم است، مانند سنانی که در دلت تپش دارد، خون میریزد و رزم را زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو براق دولتت را بخواهی و فرمان دهی، قدرت و قدرت علم تو به اوج خواهد رسید و تواناییهای جدیدی را به نمایش خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: خدای او به خاطر سبکی و آرامشش، به طوری طراحی کرده که وقتی حرکت میکند، رد پایش را طوری به جا میگذارد که باد نتواند به سادگی آن را جابجا کند.
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان، اثری از او نمیتوان یافت و نور خورشید هم نمیتواند بر او سجده کند.
هوش مصنوعی: هر کجا که میمیراید، پیروزی را به راحتی به دنبال خود میآورد و اگر اینگونه نباشد، نمیتواند همانند باد در اطراف حرکت کند.
هوش مصنوعی: وقتی پا به زمین میکوبد، همانطور که رکاب را میبوسد، زمین را هم میبوسد و با این عمل، شروعی قدرتمند و گویا را اعلام میکند.
هوش مصنوعی: زیب و زینت تخت و سلطنت خراسان، که به دست خان بزرگ حسین است، به خاطر نام تو، میرزا سلطان حسین، همیشه زنده و جاودان خواهد بود.
هوش مصنوعی: آسمان از رحمت دور است و ما همچنان تشنه لب. در این جهانی که مانند سراب به نظر میرسد، اگر امیدم را نگیری، اوضاع و احوالم خیلی خراب خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کاش شبی را فراهم کنی و صبحی را برای طالعم به ارمغان بیاوری، مانند نوری که در یک لحظه از دو عالم تابش میکند.
هوش مصنوعی: در آغاز، هر کس به نوعی جلال و زیبایی را انتخاب کرد، اما ما از میان همه آنها، دامن تو را برگزیدیم.
هوش مصنوعی: اگر دست من مانند فکر و اندیشههای فلسفی افلاطون بود، شاید میتوانستم با این وجود به مقصد برسم، اما چگونه میتوانم از میان این همه مانع و حجاب به هدف خود دست یابم؟
هوش مصنوعی: این دستان مهربان تو، معجزهای در آستین من قرار داد که باعث شد از نعمتهای بیپایان و شگفتیهای زندگی بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: همت و تلاش کسانی که در قدرت و ثروت هستند، میتواند مثل کیمیای زندهکنندهای عمل کند که بر اثر آن بسیاری از ناملایمات و مشکلات از بین میروند و زمینه پیشرفت و شکوفایی فراهم میآید.
هوش مصنوعی: به من خبر دادهاند که اجازه دادهای تا کارم را ادامه دهم. شکر و سپاس این محبت تو قابل اندازهگیری و شمارش نیست.
هوش مصنوعی: تو دنیایم را به بهشت مبدل کردی و در روز قیامت خواهم خواست که به عنوان پاداش، بهشت جاودانی را به تو عطا کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که زمان به آرزوی تو پاسخ مثبت دهد، دعاهای تو مانند آبی خواهد بود که به گل خورشید زندگی و رشد میبخشد.
هوش مصنوعی: در صبح زود در مکان مقدس، از زبان وحیانی دعا کردهام و این دعا مورد قبول واقع شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام دنیا وجود دارد، نام و نشانهای از آن هم هست، مانند نقش خاتم جمشید که به عنوان نشانی مهم و معتبر در عالم شناخته میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و عظمت شخصیت و مقام حسین، یکی از بزرگان و نامآوران خراسان میپردازد. او با قدرت و شکوهی که دارد، شایسته احترام و یادآوری است. نام حسین نمایانگر دلیری و شخصیت ممتازی است که در تاریخ شناخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.