جانا به جز غم تو دلم را هوس مباد
جز تو کسم ز جور تو فریادرس مباد
هر جا که آیم و روم از ناز ساز وصل
جز لشکر فراق توام پیش و پس مباد
اکنون که نیست همدم دردم وصال تو
جز محنت فراق توام همنفس مباد
گفتی که تا ز نزد تو دورم چگونهای
دور از تو آنچنان که منم هیچکس مباد
باری چو نیست روزی من بنده وصل تو
چونین که هست روزی هر خار و خس مباد
در شیوه فراق جز اندیشه غمت
از گردش فلک، فلکی را هوس مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم فراق معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هیچ چیز جز غم عشق او در دلش جایی ندارد. او از احساس تنهایی و عدم وجود همدم در فراق معشوقش میگوید و تأکید میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین آن عشق و وصال شود. حتی در دوری، شاعر احساس میکند که هیچکس نمیتواند جای او را پر کند و زندگیاش بدون معشوق بیمعناست. او به شدت به غم و اندیشه معشوقش فکر میکند و به نوعی احساس سرگردانی و بیپناهی میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، به جز غم تو، هیچ چیز دیگری دل مرا نمیخواهد. جز تو، هیچکس نمیتواند از درد و رنجی که به من میزنی، کمکم کند.
هوش مصنوعی: هر جا که بروم یا بیایم، جز عشق و زیبایی تو، نه چیزی به چشمانم میآید و نه کسی دلم را شاد میکند. در واقع، فقط بیتو غم و جدایی برایم باقی میماند.
هوش مصنوعی: اکنون که همدمی ندارم و درد فراق تو را تحمل میکنم، ای کاش هیچ کوئی همدردی در این رنج وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی گفتی که از تو دورم، چگونه میتوانم دور از تو باشم؟ من از آن دوری احساس تنهایی میکنم، آنچنان که هیچ کس دیگری نباشد.
هوش مصنوعی: اگر روزی من به وصال تو دست نیابد، پس آرزو دارم که روزی هر خار و علفی نیز به این حال دچار نشود.
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، تنها فکر غم تو در ذهن من میگردد و نباید کسی به خیال آن فراق بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.