ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲ از تاب جگر دوش روانم میسوخت خون دل و مغز استخوانم میسوخت میسوختم و اشک همی ریخت چو شمع و آن اشکم ازان بود که جانم میسوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عمیق و رنجی که در وجودش احساس میکند سخن میگوید. او به شدت در حال سوختن از عواطف و احساساتش است و اشکهایش به مانند شمعی میریزند که نشانهای از سوختن جانش به خاطر این دردهاست.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و احساسات درونی، دلم به شدت میسوزد و به خاطر این فشار روحی، جانم و تمام وجودم در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: من در سوز و گداز بودم و اشکهایم مثل یک شمع میریخت. اشکهایم از درد عمیقی بود که در درونم حس میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افغان کردم بر آن فغانم میسوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانهها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم میسوخت
امشب ز غمت روح و روانم میسوخت
وز تاب تب جسم تو جانم میسوخت
زان تب که شب دوش ترا داشت به رنج
مغزی که نداشت استخوانم میسوخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.