گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

بر آتش اگر بی تو نخفتم خفتم

با انده اگر بی تو نجفتم جفتم

صبری که ز دل همی نرفتم رفتم

این که همه هر چه می نگفتم گفتم

مولانا

باغی که من از بهار او بشکفتم

بشکفت و نمود هرچه من میگفتم

با ساغر اقبال چو کرد او جفتم

سرمست شدم سر بنهادم خفتم

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
میرداماد

یکباره بترک دار دنیاگفتم

بیرون خود از غبار هستی رفتم

از بسکه درون سینه شبهای فراق

در خدمت سلطان خیالت خفتم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه