رخی در ماتم مطلب به خون اندوده می خواهم
دلی چون دیده قربانیان آسوده می خواهم
زبانی سر به مهر خامشی چون غنچه پیکان
سری فارغ ز فکر بوده و نابوده می خواهم
ز صد رهرو به پیمودن یکی منزل نمی یابد
من از منزل نشان در راه ناپیموده می خواهم
ندارد ساده لوحی همچو من دنیای بی حاصل
که روی مطلب از آیینه نزدوده می خواهم
ز گلزاری که چون باد صبا صد پرده در دارد
من از مشکل پسندی غنچه نگشوده می خواهم
زهی غفلت که از ماتم سرای چرخ مینایی
دل خوش، جان بی غم، خاطر آسوده می خواهم
ز آهویی که نتوان یافت از شوخی غبارش را
من از غفلت برای زخم، مشک سوده می خواهم
نمی آید ز من همراهی هر نو سفر صائب
رفیقی پای در راه طلب فرسوده می خواهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.