گنجور

 
شیخ بهایی

هر یک از موجود، با طوری وجود

بهر او موجود شد، انسان نمود

بود امر ممکنی از ممکنات

در ازل ممتاز از غیرش به ذات

بود اما بودنی علمی و بس

حد علم ارچه نشد مفهوم کس

مأخذ کل، قدرت بی‌منتهی است

بی‌کم و بی‌کیف و أین و متی است

داشت از حق، بهر حق را هم ظهور

خواهی ار تمثیل وی، چون ظل و نور

ظل، قدرت بود، کل، قبل الوجود

هم ز حق، از بهر حق معلوم بود

چون معانیشان ز یکدیگر جداست

گر تو ماهیاتشان خوانی، رواست

زانکه ماهیت ز ماهو مشتق است

زان به هر یک صدق، تشبیه حق است

آنچه می‌گویم، همه تقریب دان

نیست جز تقریب در وسع بیان

این بیانات و شروح، ای حق شناس

جمله تمثیل و مجاز است و قیاس

وه! چه نیکو گفت دانای حکیم

از پی تمثیل قدوس و قدیم:

ای برون از فکر و قال و قیل من

خاک بر فرق من و تمثیل من