بسم الله الرحمن الرحیم
سَرور پیامبران و شریفترین پیشینیان و مردمان بازپسین که درود خداوند بر او و تبار وی باد، فرمود: آن گاه که دل مؤمن از خوف خداوندی به لرزه درآید، چونان که برگ از درخت فرو ریزد، گناهان وی نیز ریخته آید.
نیز از پیامبر (ص) روایت است که: تا زمانی که مؤمن بلا را نعمت و آسایش را محنت نداند، مؤمن محسوب نیاید، چه بلای دنیا نعمت آخرت و آسایش دنیا محنت آخرت است.
نیز از اوست که برترین درودها و کاملترین تحیتها بر او باد، زمانی که مصیبتی بر جسم یا مال یا اولاد یکی از بندگانم فرو فرستم،
و وی آن مصیبت را با بردباریِ درخور تحمّل کند، از این که به رستاخیز از وی حساب کشم یا بهرش نامهی عمل بگسترانم، حیا کنم.
عوالمِ کلّی دو است: یک، عالَم خلق است که به یکی از حواس پنج گانهی ظاهری محسوس است. دو، عالَم امر که با حس دریافته نشود چون جان و عقل.
خداوند تعالی فرموده است: «الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین». و بسا از این دو عالم به عالم ملک و ملکوت و عالم شهادت و غیب و ظاهر و پنهان و برّ و بحر و جز آنها تعبیر کنند.
آدمی موجودی جامع این هر دو عالَم است. چه تنِ وی نمونهای از عالم خلق است و روحش از عالم امر. خداوند تعالی فرمود: «ویسالونک عن الرّوح قل الرّوحُ مِن أمر ربّی» روان آدمی در آغاز قبل از موجودیت دیگر موجودات در دریای حقیقت به عنایات ازلی شناور بود.
خداوند تعالی فرمود «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر» سپس روح وی در کالبد وی به ودیعت نهاده شد تا کسب کمال کند و پارهای آمادگیها را که بدون این حاصل نمیکرد، حاصل آرد
و سپس به اصل خویش بازگردد و به سوی سرچشمهی خویش شناگری کرده به دریای حقیقت باز گردد، در شرایطی که استعداد پذیرش فیضهای جلال و جمال را و انوار سرمدی را حاصل کرده باشد.
در کشاف، در تفسیر این آیه «لاینال عهدی الظالمین» آمده است که گفتهاند: این عبارت دال بر آن است که بدکار شایستهی امانت نبود. چه حکم و شهادت وی جایز و فرمانبرداریش واجب نیست.
و خبر وی پذیرفته نمیگردد و در نماز نیز به امامت برگزیده نشود. ابوحنیفه نیز پنهانی به وجوب یاری زیدبن علی(ع) و دادن مال به وی و خروج همراه او بر ضد دزدی که خود را امام و خلیفه می نامید - چون دوانیقی و مشابه وی - حکم و فتوی داده و زمانی که زنی وی را گفت: تو فرزند مرا به خروج با ابراهیم و محمد فرزندان عبدالله بن حسن اشاره کردی و وی کشته شد، پاسخ داد، کاش من به جای فرزند تو بودم.
هم او در مورد منصور و پیروانش همی گفت: اگر ایشان بخواهند مسجدی بنا کنند و از من خواهند که آجرهایش را بشمرم، چنین نکنم.
نیز از ابن عباس روایت شده است که: ستمگر هرگز امام نشود. چه امام برای منع ستم است و با این وصف چگونه توان ستمگر را به امامت منصوب کرد.
و اگر کسی چنین کند، حکایت همان مثل باشد که: کسی که از گرگ چوپانی خواهد، ستمکار بود. «پایان سخن جارالله »
ابوجعفر منصور، ابوحنیفه را از کوفه به بغداد آورد و خواست وی را منصب قضا دهد. ابوحنیفه امتناع کرد. خلیفه سوگند خورد که باید چنان کند ابوحنیفه سوگند خورد که چنان نکند.
همچنان منصور سوگند یاد کرد و وی نیز و بگفت: که من هرگز شایسته ی قضاوت نخواهم بود. ربیع بن یونس، حاجب منصور گفت: مگر نبینی که امیرالمومنین سوگند خورد(تو چرا سوگند خوری؟)
ابوحنیفه گفت: امیر به کفارت سوگند دادن تواناتر از من است. منصور فرمان داد که همان زمان بزندانش افکندند.
در احیاء آمده است که: بنده ای عمری دراز را به عبادت پروردگار مشغول بود. زمانی وی را نظر به پرنده ای افتاد که بر درختی لانه کرده بود.
آن جا همی نشست و صفیر می زد. بنده با خویش گفت: اگر نمازگاه خویش نزدیک آن درخت برم، به صدای این پرنده آرام گیرم، و این کار را بکرد.
خداوند تعالی به پیامبر عصر وحی کرد که فلان را بگوی به مخلوق من انس گرفتی، ترا چنان فرود دهم که از عباداتت ثمری نبری.
روایت شده است که موسی(ع) زمانی که سخن پروردگار بشنید، هر بار که سخن کسی همی شنید، دل بهم خورده همی شد.
از ذوق صدای نایت ای رهزن هوش
وز بهر نظاره ی تو ای مایه ی نوش
چون منتظران بهر زمانی صد بار
جان بر درچشم آید و دل بر در گوش
نکوئی یا بدان کردن وبال است
ندانند این سخن جز هوشمندان
زبهرآن که با گرگان نکوئی
ستمکاری بود بر گوسفندان
در سر کاری که درآئی نخست
رخنه ی بیرون شدنش کن درست
تا نکنی جای قدم استوار
پای منه در طلب هیچ کار
چاره ی دین ساز که دنیات هست
تا مگر آن نیز بیاری به دست
ای که ز امروز نه ای شرمسار
آخر از آن روز یکی شرم دار
قلب مشو تا نشوی وقت کار
هم ز خود وهم زخدا شرمسار
مست چه خسبی که کمین کرده اند
کارشناسان نه چنین کرده اند
چون تو خجل وار بر آری نفس
فضل کند رحمت فریاد رس
خویشتن آرای مشو چو بهار
تا نکند در تو طمع روزگار
عیب جوانی نپذیرفته اند
پیری و صد عیب چنین گفته اند
فارغی از قدر جوانی که چیست
رو که بر این غفلت باید گریست
شاهد باغ است درخت جوان
پیر شود بشکندش باغبان
شاخ تر از بهر گل نوبر است
هیزم خشک از پی خاکستر است
عهد جوانی به سر آمد بخسب
روز شد اینک سحر آمد مخسب
ترا حرفی به صد تزویر در مشت
منه بر حرف کس بیهوده انگشت
سخن در تندرستی تن درست است
که در سستی همه تدبیر سست است
چو خواهی صد قبا در شادکامی
بدر پیراهنی در نیکنامی
بدین قالب که بادش در کلاه است
مشو غره که این یک مشت کلاه است
رها کن غم که دنیا غم نیرزد
مکش سختی که سختی هم نیرزد
چنان راغب مشو در جستن کام
که از نایافتن رنجی سرانجام
حدیث کودکی و خودپرستی
رها کن کان خماری بود و مستی
چو عمر از سی گذشت و یا خود از بیست
نمی شاید دگر چون غافلان زیست
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل رفته، فرو ریزد پر و بال
پس از پنجه نباشد تن درستی
بصر کندی پذیرد پای سستی
چو شصت آمد، نشست آمد پدیدار
چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار
به هشتاد و نود چون در رسیدی
بسا سختی که از گیتی کشیدی
از آن جا گر به صد منزل رسانی
بود مرگی به صورت زندگانی
سگ صیاد طاهر گیر گردد
بگیرد آهویش چون پیر گردد
چو در موی سیاه آمد سپیدی
پدید آمد نشان ناامیدی
زپنبه شد بناگوشت کفن پوش
هنوز این پنبه بیرون ناری از گوش
جوانی گفت پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار
که در پیری تو خود بگریزی از یار
غافل منشین نه وقت بازی است
وقت هنر است و سرفرازی است
که امروز که روز عمر برجاست
می باید کرد کار خود راست
فردا که اجل عنان بگیرد
عذر تو بجان کجا پذیرد
از پنجه ی مرگ جان کسی برد
کو پیش زمرگ خویشتن مرد
یک دسته گل دماغ پرور
از خرمن صد گیاه خوشتر
هر نقد که آن بود بهائی
بفروش چو آیدش روائی
گر خرابم کنی از عشق چنان کن باری
که نباید دگرم منت تعمیر کشید
جمعه را از آن رو جمعه نامیده اند که خداوند تعالی بدان روز از خلق چیزها بپرداخت و مخلوقات در آن روز گرد شدند.
نیز گویند، آن را از آن روز جمعه نامیده اند که مردمان در آن روز بهر نماز گرد شوند.
گفته اند، اول کسانی که این روز را جمعه نامیدند، انصار بودند که پیش از قدوم پیامبر(ص) در مدینه و قبل از نزول سوره ی جمعه، گرد شدند و بین خود گفتند، یهودیان هر هفته یک بار به روز شنبه جمع همی گردند و نصرانیان را همین گونه روز یک شنبه است.
از این رو باید ما نیز روزی را معین کنیم که در آن گرد شویم و بیاد خدا باشیم و وی را سپاس بگزاریم. ایشان بر روز «عروبه » اتفاق کردند وبدان روز گرد سعد بن زراره گرد شدند که با ایشان نماز خواند و موعظه شان کرد و از این رو آن را جمعه نام گذاردند.
گفته اند: اول کس که نام این روز را به سبب گرد شدن مردم در آن روز جمعه نهاد، کعب بن لوی بود و هم او اول کسی است که «اما بعد» را خطبه به کار برد.
یکی از بزرگان در بزرگداشت حقوق والدین گفته است: بدان که خداوند جل جلاله، نیازمندی ترا به پدر و مادرت همی دانست.
و از این رو ترا نزد ایشان منزلتی بداد که از آن روز نیازی به سفارش کردن بدیشان راجع به تو نبود. نیز بی نیازی ایشان را از تو همی دانست و بدان جهت سفارش ایشان به تو کرد.
در حدیث آمده است که علی بن حسین(ع) به فرزند خویش زید گفت: ای پسرکم، خداوند ترا بمن خرسند نساخت و از این رو مرا به تو سفارش کرد.
اما مرا به تو خرسندی داد و از این رو سفارش تو به من ننمود. پس خدایت موفق بدارد. فرق مرتبه ی خویش با من بشناس و با خرد خود این دو را از یکدیگر تمیز ده.
و سپس بنگر که خرد روشن تو چگونه به ضرورت سپاسگزاری نعمت دهنده ی تو اشاره کند. نیز بنگر که بین مردمان آیا کسی از پدر و مادر تو بیش به تو نعمت دهد؟ و بیش از آن رو به سپاس و نیکوکاری تو شایسته است؟
پس آن نعمت را با بزرگداشت و گرامی داشت و فرمانبرداری و حرف شنوی از ایشان تا زمانی که زنده اند. پاسخ گوی و نیز با استغفار ایشان و ادای حقوقی که بر ذمه دارند و نیز دیدار مقبره ی ایشان پس از مرگشان. و این همه چنان کن که دوست داری فرزندان تو به حال زندگی و مرگت برای تو کنند.
در احیاء از یحیی بن معاذ نقل است که می گفت: زاهد راستگوی کسی است که روزیش آن بود که یابد و لباسش آنچه وی را پوشد و مسکنش همانجا که از زندان دنیا بدست آرد.
نیز مجلس وی خلوت اوست، گورش هر جا که خواهد، اندیشه اش عبرت پذیری او و قرآن حدیث اوست. خداوند مونس اوست و ذکر خداوند رفیق اوست.
زهد هم نشین او و حزن شان وی و شرم شعار اوست. گرسنگی خورش او، حکمت کلامش و خاک بستر اوست. پرهیزگاری توشه ی او.
سکوت غنیمت او و بردباری تکیه گاه اوست. توکل حسب او، خرد دلیل وی، عبادت حرفه وی و فردوس جایگاهی است که بدان رسد.
از باغ جنان فتاده در دام عذاب
آدم زپی گندم و من بهر شراب
مرغان بهشتیم عجب نبود اگر
او از پی دانه رفت و من از پی آب
خاک رهش به مردم آسوده کی دهند
کاین توتیا به مردم بی خواب می دهند
غم بامن و من با غمش خو کرده ام ای مدعی
لطفی بباید کردن و ما را به هم بگذاشتن
زیمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
حکیمی گفت: فضیلت برزگران همکاری در کار است، فضیلت تاجران همکاری در اموال و از آن پادشاهان همکاری در آرای سیاسی و از آن دانشمندان همکاری در حکم الهی و فضیلت همه ی ایشان همکاری در عموم چیزهائی است که معاش و معاد آدمیان اصلاح کند.
مخور بسیار چون کرمان بی زور
به کم خوردن کمر بربند چون مور
حرام آمد علف تاراج کردن
به دارو طبع را محتاج کردن
مخور چندان که خرماخوار گردد
گوارش در دهان مردار گردد
چو باشد خوردن نان گلشکر وار
نباشد طبع را با گلشکر کار
جهان زهر است و زهر تلخناکش
به کم خوردن توان رست از هلاکش
قرص جوی می شکن و می شکیب
تا نخوری گندم آدم فریب
تا شکمی نان و کفی آب هست
کفجه مکن بر سر هر کاسه دست
آن خورو آن پوش چو شیر و پلنگ
کآوری آن را همه ساله به چنگ
نانخورش از سینه خود کن چو آب
وز دل خود ساز چو آتش کباب
گر دل خرسند نظامی تراست
ملک قناعت به تمامی تراست
اگر باشی به تخت و تاج محتاج
زمین را تخت کن، خورشید را تاج
به خرسندی بر آور سرکه رستی
بلائی محکم آمد خودپرستی
در این هستی که یابی نیستی زود
نباید شد به هست و نیست خوشنود
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه
که باشد تا تو باشی با تو همراه
جهان چون مار افعی پیچ پیچ است
مخواه از وی کز او در دست هیچ است
خرسندی را به طبع در بند
میباش بدانچه هست خرسند
اجرت خور دسترنج خود باش
گر محتشمی به گنج خود باش
نزدیک رسید، کار می ساز
با گردش روزگار می ساز
جز آدمیان هر آنچه هستند
بر شقه قانعی نشستند
در جستن رزق خود شتابند
سازند بدان قدر که یابند
آن گاه رسی به سر بلندی
کایمن شوی از نیازمندی
خرسند همیشه نازنین است
خرسندی را ولایت این است
از بندگی زمانه آزاد
غم شاد باو و او به غم شاد
بزرگی گفت: نماز معراج عارفان و وسیله ی گنه کاران و بستان زاهدان است. و از این روست که در حدیث آمده است که نماز عمود دین است و نیز در یکصد و دو جای قرآن مبین ذکر آن آمده است.
صد تیغ بلا زهر طرف آخته اند
بر ما همه شبرنگ جفا تاخته اند
فریاد که دشمنان به هم ساخته اند
واجبات به حال ما نپرداخته اند
به شادی شغل عالم درج میکن
خراجش میستان و خرج میکن
گشائی بند بگشایند بر تو
فرو بندی، فروبندند بر تو
بزرگی بایدت، دل در سخابند
سرکیسه به بند و گند نابند
نصیحت بین که آن هندو چه فرمود
که چون نانی بیابی زود خور زود
از من آموخت شیخ افزون زدن
بربام صلاح کوس ناموس زدن
رفتم که به پیر دیرهم یاد دهم
آئین بت و طریق ناقوس زدن
اندر آن معرض که خود را زنده سوزد اهل درد
ای بسا مرد خدا کو کمتر از هندوزنی است
قیصری در شرح یائیه در تعریف دانش تصوف گفته است: تصوف دانش اسماء و صفات و مظاهر خداوندی و احوال مبداء و معاد است و نیز دانش حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن ها به حقیقتی واحد که ذات احدیت است.
نیز معرفت طریق سلوک و مجاهدت برای خلاصی بخشیدن جان از تنگناهای قیود جزئی و پیوند دادن آن به مبداء آن و اتصاف آن به وصف اطلاق و کلیت.
حسن بصری می گفت: آن گاه که کسی با تو در کار دنیا هم چشمی کند، در کار آخرت با او هم چشمی کن. نیز یارانش را گفت: من هفتاد تن بدری را بدیده ام که در مورد حلال های خداوندی پیش از شما در مورد حرام های وی پرهیز به خرج می دادند.
به سختی دیگر، ایشان به بلا بیش از شما به آسودگی و نعمت شادمان بودند و اگر ایشان را همی دیدید، می گفتند، دیوانگان اند. و اگر ایشان نیک ترین شما را همی دیدند، می گفتند.
اینان را خلقی نیک نیست و اگر بدکارانتان را می دیدند، همی گفتند: اینان به روز رستاخیز مومن نیستند. مالی حلال را که به یکی از ایشان عرضه می داشتند، آن را نمی ستد و همی گفت: همی ترسم که دل من را تباه کند. و آن کس را که دل بود، ناگزیر از تباهیش بیمناک بود.
یکی از عابدان چنین دعا می کرد که: خداوندا! مرا به آتش اندر انداز. چه چون منی کی جرات کند که از تو فردوس خواهد.
مردی افلاطون را پرسید، چه گوئی در این که ازدواج کنم یا نکنم؟ گفت: هر کدام که کنی، پشیمانی آرد.
مردی بدمستی کرد. جمعی از او به والی شکایت بردند. مرد را دیگر مستی از سر شده بود و والی همی خواست بیازاردش. وی اما گفت: ای امیر، من خرد خویش همراه نداشتم و بد کردم، اما تو که خرد خویش به همراه داری، با من بد مکن.
عمری گذشت و راه سلامت نیافتم
شرمنده این دلم که چها در خیال داشت
آفت ادراک این قیل است و قال
خون به خون شستن حلال آمد،حلال
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتاب عمر سوی چاه شد
تو مگو فردا که فرداها گذشت
تا به کلی نگذرد ایام گشت
تو مگو ما را به آن شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
عور و تور و لنگ ولوک و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
و عده ی فردا و پس فردای تو
انتظار حشر باید وای تو
بزرگی گفت: به هر بلا که مبتلا گشتم، خداوند در آن مرا چهار نعمت ارزانی داشته بود: این که آن بلا بردینم نبود. و این که بزرگتر از آن بود که بود. و این که مرا از خشنودی خود محروم نساخته بود و این که از آن مرا امید ثواب بود.
مرا به مدرسه ها پیش از این به کسب علوم
قرار مدرسه و فکر درس بودی و کار
کنون به چشم غزالانم چنان کردند
که شب به خواب خوش اندر غزل کنم تکرار
تصوف دانشی است که از ذات احدیت. اسماء و صفات وی از آن رو که پیوسته ی تمامی مظاهر و منسوبات ذات الهی است سخن می رود.
از این رو موضوع آن ذات احدیت و صفات ازلی و سرمدی اوست و مسائل آن دانش چگونگی صدور کثرت از آن و بازگشت آن کثرت بدو و بیان مظاهر اسماء الهی و لغوت ربانی است.
نیز چگونگی بازگشت اهل خداوند بدو سبحانه و چگونگی رهروی و مجاهدت و ریاضت ایشان و توضیح نتیجه ی هر یک از اعمال و ذکرهائی که در این دنیا همی شود با وجهی ثابت در نفس الامر.
مبادی آن نیز معرفت حدو و غایتش و اصطلاحات متصوفه است.
عارفی گفت: کسی که به هنگام نعمت، دیده اش با منعم بود نه نعمت، و هنگام بلا دیده اش با بلا دهنده بود نه بلا و در همه ی حالات غریق ملاحظه ی حق بود، و رو به سوی حبیب مطلق کند، به عالی ترین مرتبت سعادت در رسیده است.
و کسی که برعکس وی بود، در پائین درجه ی شقاوت است و وقت نعمت داشتن از زوالش بیمناک است و زمان نعمت در آزار آن است.
ظهور جمله ی اشیا به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
چو نبود ذات حق را ضد و همتا
ندانم تا چگونه دانی او را
چو نور حق ندارد نقل و تحویل
نیابد اندر او تغییر و تبدیل
اگر خورشید بر یک حال بودی
شعاع او به یک منوال بودی
ندانستی کسی کین پرتو اوست
نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن به بحثهای دینی و فلسفی درباره ایمان، بلایا، و ماهیت انسان میپردازد. در ابتدا، از پیامبر اسلام نقل قولهایی آورده شده است که بیان میکند چگونه مؤمنان با مصائب و گناهان خود باید برخورد کنند و چطور این مشکلات میتواند به کمال و رستگاری آنها منجر شود.
سپس دو جهان خلق و امر را معرفی میکند و توضیح میدهد که انسان به عنوان موجودی جامع از این دو عالم باید به کمال برسد. در ادامه، صحبتهایی از شخصیتهای دینی مانند ابوحنیفه و واژههای زهد و عبادت آورده میشود.
در بخشی دیگر، روی مزایای سپاسگزاری از والدین تأکید شده و تأثیر زهد و تفکر در زندگی بر روی زندگی معنوی افراد بررسی میشود. همچنین، به نماز به عنوان وسیلهای برای نزدیکی به خدا و رستگاری اشاره شده است.
بهطور کلی، متن نگاهی عمیق به معانی ایمان، زهد، و ارتباط خداوند با انسان دارد و بر ضرورت خلوص نیت و تشخیص حقایق زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: سَرور پیامبران و بزرگترین افراد پیشین و مردمی که بعد از آنها آمدهاند، با درود خداوند بر او و خاندانش، فرمود: هنگامی که دل مؤمن از ترس خداوند به تپش بیفتد، مانند اینکه برگها از درخت بریزد، گناهان او نیز کنار زده میشود.
هوش مصنوعی: نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: تا زمانی که مؤمن سختیها را نعمت و آسایشها را دشواری نبیند، نمیتوان او را مؤمن واقعی دانست. زیرا مصیبتهای این دنیا میتواند برای آخرت انسان نعمت باشد و آسایشهای این دنیا ممکن است او را به دردسرهایی در آخرت بیندازد.
هوش مصنوعی: همچنین بر او درود و تحیتهای بینظیر و کاملی نازل میشود، زمانی که مشکلی برای جسم، مال یا فرزندان یکی از بندگانم پیش آید.
هوش مصنوعی: او در برابر آن بلا، با صبری شایسته و مناسب روبهرو میشود و از این که در روز رستاخیز از او بازخواست کنم یا اعمالش را بررسی نمایم، خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: دو نوع عالم وجود دارد: یکی عالم خلق که با یکی از پنج حس ظاهر قابل درک است، و دیگری عالم امر که با حس قابل دریافت نیست، مانند جان و عقل.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: «فقط برای اوست خلقت و فرمان». و بسیاری برای توصیف دو جهان، از جمله جهانهای ملک و ملکوت، جهان شهادت و غیب، و چیزهای آشکار و پنهان، از این عبارات استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: انسان موجودی است که ترکیبی از دو دنیای متفاوت است. بدن او نماینده دنیای ماده و جسمانیات است، در حالی که روح او نشأتگرفته از دنیای معنوی و امر الهی است. خداوند در قرآن میفرماید: «از تو درباره روح سؤال میکنند، بگو روح از امور پروردگارم است.» روح انسان در آغاز، قبل از وجود سایر موجودات، در دریای حقیقت به لطف و انعام الهی در حال حرکت و شناوری بود.
هوش مصنوعی: خداوند عزت و کرامت را به انسانها عطا فرموده و آنان را در زمین و در دریا مورد حمایت قرار داده است. سپس روح او در بدنش قرار داده شده تا بتواند به کمال برسد و ویژگیهایی را به دست آورد که بدون این روح، امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: سپس به هویت اصلی خود برمیگردد و در مسیر کشف حقیقت، به سوی منبع خود غوطهور میشود. این در صورتی است که توانایی دریافت نعمتهای زیبایی و جلال را پیدا کرده باشد و قادر به درک نورهای ابدی باشد.
هوش مصنوعی: در تفسیر این آیه که میگوید «عهد من به ستمگران نمیرسد»، آمده است که این جمله نشان میدهد که افراد بدکار لایق اعتماد و امانت نیستند. به همین دلیل، شهادت و حکم آنها قابل قبول نیست و اطاعت از آنها هم لازم نیست.
هوش مصنوعی: خبر او مورد قبول واقع نمیشود و در نماز هم به امامت انتخاب نخواهد شد. ابوحنیفه به صورت پنهانی به لزوم یاری زید بن علی(ع) و دادن کمک مالی به او و همچنین خروج همراهش علیه دزدی که خود را امام و خلیفه مینامید (مانند دوانیقی و کسانی مشابه او) نظر و فتوا داده و زمانی که زنی به او گفت: تو فرزند مرا به خروج با ابراهیم و محمد، فرزندان عبدالله بن حسن، اشاره کردی و او کشته شد، پاسخ داد: ای کاش من جای فرزند تو بودم.
هوش مصنوعی: او درباره منصور و پیروانش میگفت: اگر آنان بخواهند که مسجدی بسازند و از من بخواهند که آجرهای آن را بشمارم، چنین کاری نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: از ابن عباس روایت شده که فرد ستمگر هرگز نمیتواند امام شود، زیرا امام باید جلوی ستم را بگیرد. بنابراین، چگونه ممکن است کسی که خود ستمگر است، به مقام امامت منصوب گردد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی چنین عملی انجام دهد، مانند این است که بگوییم: کسی که میخواهد از گرگ، چوپانی دریافت کند، در واقع ظالم است.
هوش مصنوعی: ابوجعفر منصور، ابوحنیفه را از کوفه به بغداد دعوت کرد و قصد داشت او را به عنوان قاضی منصوب کند. اما ابوحنیفه این پیشنهاد را نپذیرفت. خلیفه به او سوگند داد که باید این کار را بکند، ولی ابوحنیفه نیز سوگند خورد که این کار را نکند.
هوش مصنوعی: منصور همچنان قسم خورد و او نیز گفت که هرگز شایسته قضاوت نخواهد بود. ربیع بن یونس، یکی از یاران منصور، به او گفت: مگر نمیبینی که امیرالمؤمنین قسم خورد؟ پس تو چرا باید قسم بخوری؟
هوش مصنوعی: ابوحنیفه گفت: امیر در اینکه بتواند تو را به پرداخت کفاره قسم دهد، از من تواناتر است. منصور دستور داد که او را بلافاصله به زندان بیندازند.
هوش مصنوعی: در کتاب احیاء گفته شده که فردی سالها به عبادت خدا مشغول بود. روزی با دیدن پرندهای که بر روی درختی آشیانه ساخته بود، متوجه آن شد.
هوش مصنوعی: او در آنجا نشسته و آواز میخواند. من با خودم گفتم: اگر نزدیک آن درخت نماز بخوانم، به صدای این پرنده آرامش مییابم و همین کار را کردم.
هوش مصنوعی: خداوند به پیامبر وحی کرد که به مردم بگوید، اگر با من نزدیک شوی و ارتباط برقرار کنی، ممکن است شرایطی پیش بیاید که حتی با عبادتهایت هم نتوانی از ثمرات آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: گفته شده که هنگامی که موسی(ع) سخنان پروردگار را میشنید، هر بار که صدای دیگری را میشنید، دچار بیحالی و آشفتگی میشد.
هوش مصنوعی: از شوق صدای تو ای دزد هوش، برای دیدن تو که مایه شادی هستی، در دل شوق و اشتیاقم غرق شدهام.
هوش مصنوعی: چون انتظار کشندگان برای هر زمانی، صد بار جانشان در هنگام ورود به در میآید و دلشان به گوش در میرسد.
هوش مصنوعی: انجام کار خوب یا بد، مسئولیتی به همراه دارد و تنها افراد با درک و دانش این موضوع را میفهمند.
هوش مصنوعی: به خاطر کسی که با گرگها به خوبی رفتار کرده، ظلم بر گوسفندان روا نیست.
هوش مصنوعی: وقتی وارد کاری میشوی، ابتدا راه خروج را بهخوبی شناسایی کن.
هوش مصنوعی: اگر بر سر کارهای مهم و جدی نروی، هیچگاه به موفقیت دست نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: برای ایجاد دینی مناسب و درست، باید به فکر دنیای خود نیز باشی، شاید این دنیا به تو کمک کند تا به حقیقت دین دست یابی.
هوش مصنوعی: ای کسی که امروز خجالت نمیکشی، اما از روزی که گذشته، باید خجالت بکشی.
هوش مصنوعی: دل را بر خودت بگمار و در زمان کار، هم از خود و هم از خدا خجالت نکش.
هوش مصنوعی: بیدار باش و هوشیار باش، زیرا کسانی هستند که به دقت تو را زیر نظر دارند و در اینجا به سادگی نمیتوانی آرامش کنی.
هوش مصنوعی: وقتی تو با شرم و حیا نفس میکشی، رحمت الهی به یاریات میآید.
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نشو مانند بهار تا روزگار به تو طمع نکند.
هوش مصنوعی: جوانی را با وجود نواقصش نپذیرفتهاند، اما وقتی به پیری میرسند، به شدت از عیوب و کمبودهای جوانی صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: بیدار باش از بیخیالی جوانی، زیرا در این بی توجهی باید افسوس خورد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و لطافت جوانی اشاره شده که با مرور زمان و گذر عمر دچار فرسودگی و زوال میشود. باغبان، نماد زمان و زندگی، میتواند به آسانی آن را بشکند و از بین ببرد. به طور کلی، این تصویر به ما یادآور میشود که هیچ چیز در زندگی دائمی نیست و تغییرات اجتنابناپذیرند.
هوش مصنوعی: شاخهای که به خاطر گل تازه روییده، نشانهای از زندگی و تازگی است، در حالی که هیزم خشک برای سوختن، بیانگر پایان و نابودی است. این دو تصویر، تضادی را نشان میدهند که بین آغازها و پایانها وجود دارد.
هوش مصنوعی: عهد و دوران جوانی به پایان رسید و اکنون روز جدیدی آغاز شده است. دیگر وقت خواب نیست و فصل بیداری و شروع تازه فرارسیده است.
هوش مصنوعی: تو با هزار تزویر و فریب، حرفی داری، اما من نمیخواهم به حرفهای دیگران توجه کنم و وقت خود را بیهوده صرف آنها کنم.
هوش مصنوعی: صحبت درباره سلامتی بدن تنها زمانی درست است که بدن سالم و قوی باشد؛ زیرا در شرایط ضعف و کسالت، تمام برنامهریزیها و تدابیر ناپایدار و بیفایده خواهند بود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی شاد و خوشحال باشی، باید به لباس نیک نامی خود توجه کنی و آن را زیبا و مناسب انتخاب کنی.
هوش مصنوعی: به این شکل که باد در کلاه وجود دارد، فریب نخور که این فقط یک مشت کلاه است.
هوش مصنوعی: این دنیا ارزش غصه خوردن ندارد، پس خودت را از افسردگی و ناراحتی آزاد کن. همچنین، مشکلات و سختیها هم به اندازهای نیستند که بخواهی به آنها توجه کنی و خودت را درگیر کنی.
هوش مصنوعی: به اندازهای در پی خواستههایت نرو که از ناکامی و نرسیدن به آنها رنج بکشی.
هوش مصنوعی: داستانهایی دربارهٔ بچگی و خودخواهی را فراموش کن، زیرا آنها تنها نوعی سرخوشی و غفلت هستند.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر انسان از سی سال گذشت یا حتی به بیست سال رسید، دیگر نباید مانند افراد بیخبر و غافل زندگی کند.
هوش مصنوعی: شادی و سرزندگی زندگی انسان تا چهل سالگی ادامه دارد و بعد از آن، به تدریج کاهش مییابد و از قوت و انرژی او کاسته میشود.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه کار به خراب شدن و از بین رفتن رسید، دیگر نمیتوان به بهبود فکر کرد. اگر پایهها محکم نباشند، آسیبهای جدی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به شصت سالگی میرسد، درخشش و تواناییهایش شروع به نمایان شدن میکند، اما وقتی به هفتاد سالگی میرسد، قدرت و قابلیتهایش کاهش مییابد و ممکن است کاراییاش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که به سن هشتاد یا نود سالگی رسیدی، با مشکلات و سختیهای زیادی که در زندگی تجربه کردهای، مواجه میشوی.
هوش مصنوعی: اگر به صد منزل دور بروی، باز هم مرگ به شکلی شبیه زندگی در انتظار توست.
هوش مصنوعی: سگ شکاری که با طهر و پاکی تربیت شده است، وقتی سنش بالا میرود و پیر میشود، میتواند آهوی خود را بگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که در موهای سیاه دانههای سفیدی ظاهر میشود، این نشانهای از ناامیدی و از دست رفتن جوانی است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو به صورت ظاهری هنوز در قید حیات هستی، اما به تدریج در حال نزدیک شدن به مرگ و فنا هستی. این تغییر به آرامی و به طور نامحسوس در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: جوانی از پیری پرسید چه چارهای وجود دارد که وقتی پیر شوم، محبوبم از من دور نشود.
هوش مصنوعی: پیر خردمند به او پاسخ داد که در دوران پیری، خودت باید از دوستت فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: در این زمان دل مشغول بازی نباش، زیرا اکنون وقت هنرنمایی و نشان دادن شایستگیهاست.
هوش مصنوعی: امروز که زمانی از زندگی باقی مانده است، باید کارهای خود را به درستی انجام دهیم.
هوش مصنوعی: فردا که مرگ سرنوشت را بپذیرد، عذر و بهانهات را هیچکس نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: کسی که پیش از مرگ خود با شجاعت زندگی را از چنگال مرگ میگیرد، جان دیگری را نجات میدهد.
هوش مصنوعی: یک دسته گل زیبا و خوشبو از میان صدها گیاه بهتر است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که قیمت و ارزش واقعی آن مشخص است، وقتی به دست فردی درست و شایسته برسد، باید به آن بها داده شود.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق مرا ویران کنی، طوری ویرانم کن که دیگر هیچگاه نیاز به ترمیم و اصلاح نداشته باشم.
هوش مصنوعی: جمعه به این دلیل به این نام مشهور است که خداوند در این روز به آفرینش موجودات پرداخته و مخلوقات در این روز گرد هم آمدهاند.
هوش مصنوعی: آن را از روز جمعه مینامند زیرا در این روز مردم برای نماز گرد هم میآیند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که اولین افرادی که نام روز جمعه را انتخاب کردند، انصار بودند. آنها قبل از اینکه پیامبر(ص) به مدینه بیاید و قبل از نزول سوره جمعه، گرد هم آمدند و بین خود بحث کردند که یهودیان هر هفته یک بار در روز شنبه جمع میشوند و نصرانیان نیز چنین کاری را در روز یکشنبه انجام میدهند.
هوش مصنوعی: بنابراین باید روزی را مشخص کنیم که در آن گرد هم بیاییم و به یاد خدا باشیم و او را شکر کنیم. عالمان برای این روز به نام «عروبه» توافق کردند و در این روز به گرد سعد بن زراره جمع شدند که با آنها نماز خواند و موعظه کرد و به همین دلیل این روز را جمعه نامیدند.
هوش مصنوعی: گفته شده که کعب بن لوی اولین کسی بود که به دلیل گردآمدن مردم در روز جمعه، نام این روز را انتخاب کرد و همچنین او نخستین کسی است که عبارت «اما بعد» را در خطبه استفاده کرد.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای بزرگ درباره اهمیت حقوق والدین بیان کرده است که خداوند متعال، نیاز تو به پدر و مادر را میشناسد و در نظر دارد.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، او به تو در میان آنها جایگاهی داد که از آن پس نیازی به معرفی تو به آنها نداشت. همچنین او به این یقین رسید که آنها خود به تو نیاز نخواهند داشت و به همین خاطر تو را به آنها معرفی کرد.
هوش مصنوعی: در روایت آمده است که علی بن حسین(ع) به پسرش زید فرمود: ای پسرم، خداوند تو را خوشنود نساخت و به همین دلیل من نسبت به تو سفارش کردهام.
هوش مصنوعی: اما این موضوع من را خوشحال کرد و به همین دلیل، درخواستی از تو نداشتم. امیدوارم خدایت تو را یاری کند. جایگاه خود را نسبت به من بشناس و با عقلات این دو را از هم متمایز کن.
هوش مصنوعی: سپس توجه کن که درک عمیق تو چگونه تو را به سپاسگزاری از کسی که نعمتها را به تو داده، هدایت میکند. همچنین به این نکته دقت کن که آیا در میان افراد، کسی از پدر و مادر تو بیشتر به تو نعمت داده است؟ و آیا دیانت تو در سپاس و نیکی به آنها بیشتر از همه شایسته نیست؟
هوش مصنوعی: بنابراین، نعمت را با احترام و ارادت به آن شخص نگهدار و تا زمان حیات او از او پیروی کن. همچنین بعد از مرگش، با استغفار برای او و رعایت حقوقی که بر عهدهات است، به قبرش سری بزن. این کارها را چنان انجام بده که دوست داری فرزندانت در زندگی و مرگ تو انجام دهند.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ میگوید: زاهد واقعی کسی است که معیشتش را به دست میآورد، لباسی میپوشد که او را بستر کند و مکانی برای زندگیاش همان جایی است که از گرفتاریهای دنیا به دست میآورد.
هوش مصنوعی: مجلس او تنهاییاش است و هر جا که بخواهد میتواند برود. تفکراتش به او عبرت میآموزند و قرآن و حدیث برای او راهنما هستند. خداوند همراه اوست و یاد خداوند، همدم اوست.
هوش مصنوعی: زهد و تقوا همراه اوست و غم و اندوه او را احاطه کرده است. شرم و حیا نشانه اوست. گرسنگی، غذای اوست و حکمت کلامش ویژگی اوست. زمین و خاک، محل خواب اوست و پرهیزگاری، سرمایه او به شمار میرود.
هوش مصنوعی: سکوت یک ارزش بزرگ برای اوست و صبرش منبع قوت او محسوب میشود. اعتماد او به خداوند، عقلش دلیل بر خرد اوست، پرستش برای او شغف و کارش است و بهشت مکانی است که او به آن دست خواهد یافت.
هوش مصنوعی: از بهشت به دام عذاب افتادهام، آدم به خاطر گندم از بهشت رانده شد و من نیز به خاطر شراب دچار عذاب شدهام.
هوش مصنوعی: ما پرندگان بهشت هستیم و تعجبی ندارد اگر او برای پیدا کردن دانهای برود و من برای آب.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند خاک راه او را به مردم بدهد در حالی که این چیز ارزشمند را به کسانی که به خواب نمیروند، میدهند؟
هوش مصنوعی: غم در زندگی من جا گرفته و من هم به این غم عادت کردهام. ای کسی که ادعای محبت داری، بهتر است لطفی بکنی و ما را از هم جدا نکنی.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، تلاش کردم تا به وضعیت جهان لبخند بزنم. خدا میداند که اگر روزی به دست روزگار بیفتم، این کار را نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: یك حكیم میگوید: فضیلت کشاورزان در همکاری در کار کشاورزی است، فضیلت بازرگانان در همکاری در تجارت و اموال است، فضیلت پادشاهان در همکاری در نظرات سیاسی است و فضیلت دانشمندان در همکاری در علم و حکمهای الهی است. در نهایت، فضیلت همه این گروهها در همکاری در امور کلی است که به بهبود معیشت و آخرت انسانها کمک میکند.
هوش مصنوعی: خیلی نخور، مانند مردم کرمان که طاقت بیشتری ندارند. به جای آن، مانند مورچگان که کم میخورند، به خودت قوت و استقامت بده.
هوش مصنوعی: خوردن علف و غارت کردن آن جایز نیست و نباید به نیازهای طبیعی انسان آسیب زد.
هوش مصنوعی: زیاد خوراکی نخور که ممکن است به سلامتیات آسیب بزند و حالت بد شود.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد نان شیرینی مانند نان گلشکر تناول شود، دیگر طعم و مزهی شیرینی نمیتواند برای فرد لذتبخش باشد. در واقع، وقتی هر روز از چیزی خاص و خوشمزه استفاده کنیم، آن لذت کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: دنیا مانند زهر است و تلخی آن را فقط با کم خوردن میتوان تحمل کرد و از خطراتش نجات یافت.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در دنیای زندگی، ممکن است چیزهای خوشمزه و جذاب در دسترس ما باشند، اما باید مراقب باشیم که به راحتی فریب نخوریم و در دام نرویم. به جای میل به چیزهای ظاهری، باید به ارزشهای واقعی و بنیادی توجه کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نان و آب برای زندگی فراهم است، نباید بر سر هر کسی به خاطر پول و مال، طمع کرد و دست دراز نمود.
هوش مصنوعی: همانطور که شیر و پلنگ شکار خود را در هر سال به دست میآورند، تو نیز باید به دنبال آن چیزهایی باشی که به تو نیرو و قدرت میدهند.
هوش مصنوعی: نان خود را از جوانمردی به دست بیاور و همچون آب صاف و سهلانگار باش، اما در عین حال با دل و جان نسبت به کارهای خود جدی و پرحرارت مانند آتش تلاش کن.
هوش مصنوعی: اگر دل تو خوش باشد، نظامی، پس بینیازی به مال دنیا تماماً از آن توست.
هوش مصنوعی: اگر به سلطنت و قدرت نیاز داری، زمین را مانند تختی قرار بده و خورشید را به عنوان تاجی بر سر بگذار.
هوش مصنوعی: با خوشحالی به سمت عسل برو، زیرا خودخواهی باعث مشکلات و بلایای جدی میشود.
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از تضاد، نباید خیلی به وجود و عدم اهمیت داد یا خوشحال شد.
هوش مصنوعی: لباسی بپوش که به زیبایی خورشید و ماه باشد، تا در کنار تو، زیباییات را دوچندان کند.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک ماری پرپیچ و خم است، از آنچه که در دست ماست، چیزی نخواسته و انتظار نداشته باش.
هوش مصنوعی: برای اینکه خوشحال باشید، باید به آنچه که دارید راضی باشید و از آنچه هستید لذت ببرید.
هوش مصنوعی: به دست آوردن مزد و پاداش کار خود را فراموش نکن و اگر در تلاش برای احترام و بزرگی هستی، به امکانات و ثروت خود اهمیت بده.
هوش مصنوعی: زمانی که به موفقیت نزدیک میشوی، باید دست به کار بزنی و با تغییرات و چالشهای زندگی سازگار باشی.
هوش مصنوعی: غیر از انسانها، هر چیزی که وجود دارد، در دنیا به حالتی عادی و بیتفاوت به زندگی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: انسانها برای تامین معاش خود تلاش میکنند و به اندازهای که قادر باشند، به کار و کوشش میپردازند تا به رزق و روزی برسند.
هوش مصنوعی: زمانی به اوج و علو مقام خواهی رسید که از وابستگی به دیگران رهایی یابی.
هوش مصنوعی: شخصی که همیشه خرسند و شاداب است، محبوب و نازنین به شمار میآید، زیرا خرسندی و خوشحالی او به نوعی به او مشروعیت و مقام میبخشد.
هوش مصنوعی: آزاد از نگرانیهای زمانه، به شادی و خوشحالی زندگی کن و او هم در شادی تو سهیم باشد.
هوش مصنوعی: بزرگان دین میگویند که نماز موجب نزدیکی عارفان به خداست، به عنوان راه نجات گناهکاران عمل میکند و محل آرامش زاهدان و پرهیزکاران است. به همین دلیل در احادیث به اهمیت نماز به عنوان پایه و اساس دین اشاره شده و در قرآن نیز در بیش از یکصد و دو مکان به آن پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: صدها تیغ بلا به سمت ما آماده شده و همه نوع ظلم و ستم بر ما فرود آمده است.
هوش مصنوعی: به صدا درآمدهام که دشمنان برنامهریزیهایی انجام دادهاند، اما ما به وظایف و مسئولیتهای خود توجه نکردهایم.
هوش مصنوعی: به خوشحالی و شادی زندگی و کار انسان ارزش و ثمر میبخشد؛ بنابراین، بسیار مهم است که از آن بهرهبرداری کنیم و به خوبی از آن استفاده کنیم.
هوش مصنوعی: اگر تو دروازهای را باز کنی، دیگران هم آن را برای تو خواهند گشود؛ و اگر خود را از دیگران دور کنی، آنها نیز تو را از خود دور خواهند کرد.
هوش مصنوعی: بزرگی و عظمت تو ایجاب میکند که دل خود را با سخاوت و بخشش پر کنی، نه اینکه در قید و بند مادیت و طمع باقی بمانی.
هوش مصنوعی: نصیحتی هست که آن هندو گفت: زمانی که نان را به دست آوردی، زود بخور و معطل نکن.
هوش مصنوعی: شیخ به من آموخت که باید در بالای بام از اصول خوبی و نیکویی دفاع کنم و معصیت و کارهای زشت را مورد انتقاد قرار دهم.
هوش مصنوعی: رفتم تا به روحانی قدیمی بگویم چگونه باید به بتها احترام گذاشت و صدای ناقوس را به درستی نواخت.
هوش مصنوعی: در آن موقعیتی که افراد با احساسات و دردهای عمیق خود مواجه میشوند، ممکن است مردانی وجود داشته باشند که به صرف داشتن درد، از نظر روحی از دیگران کمتر آسیبدیده و زخمخورده باشند.
هوش مصنوعی: قیصری در توضیحاتی درباره یائیه تصوف را چنین تعریف کرده است: تصوف به معنای شناخت نامها، ویژگیها و نمودهای الهی و همچنین حالات آغاز و پایان است. این دانش به درک حقایق جهان و چگونگی بازگشت آنها به حقیقتی واحد که همان ذات مطلق است، میپردازد.
هوش مصنوعی: همچنین شناخت راه و روش سلوک و تلاش برای نجات جان از محدودیتهای خاص و ارتباط دادن آن به منبع خویش و ویژگی بخشی به آن از جنبه کلی و بینهایت.
هوش مصنوعی: حسن بصری میفرمود: وقتی کسی در امور دنیوی با تو رقابت میکند، در امور آخرت نیز باید با او رقابت کنی. او همچنین به یارانش گفت که هفتاد نفر از شهیدان بدر را دیده که قبل از شما در مورد حلالها و مجوزهای خداوندی، نسبت به حرامها و چیزهای ممنوع احتیاط میکردند.
هوش مصنوعی: به سختی میتوان گفت که آنها بیشتر از شما در آسایش و خوشبختی بودند و اگر شما آنها را میدیدید، ممکن بود فکر کنید که دیوانهاند. و اگر هم آنها بهترین شما را میدیدند، نظر دیگری داشتند.
هوش مصنوعی: این افراد به خوبی شناخته نمیشوند و اگر بدکارانشان را میدیدند، میگفتند که آنها در روز رستاخیز به ایمان نخواهند رفت. زمانی که مالی مشروع به یکی از آنها پیشنهاد میشد، آن را نمیپذیرفت و میگفت که میترسد که به دلش آسیب برساند. کسی که دل دارد، ناگزیر از ترس از آسیب به آن دلسوزی میکند.
هوش مصنوعی: یکی از عابدان دعا میکرد و میگفت: «خداوندا! مرا به آتش بیفکن. زیرا کسی مانند من جرئت ندارد که از تو بهشت بخواهد.»
هوش مصنوعی: مردی از افلاطون پرسید که آیا ازدواج کنم یا نه؟ افلاطون پاسخ داد: هر تصمیمی که بگیری، در نهایت پشیمان خواهی شد.
هوش مصنوعی: مردی مست کرده بود و گروهی به حاکم درباره او شکایت کردند. وقتی حاکم تصمیم به تنبیه او گرفت، مرد گفت: "ای امیر، من در حالت مستی عقل و درک خود را نداشتم و اشتباه کردم، اما تو که عقل و درک داری، چرا با من بد رفتار میکنی؟"
هوش مصنوعی: سالها گذشت و نتوانستم به راهی درست برسم. دلم شرمنده است که آرزوهای بزرگ و تصورات زیادی داشت.
هوش مصنوعی: آفت فهمیدن، به بیدلیل صحبت کردن و حرفهای بیمحتواست. این که برای پاک کردن یک عمل زشت، ممکن است فقط به بهانهی آن عمل زشت، کاری را مجاز بدانیم، درست نیست.
هوش مصنوعی: به فکر باش ای رهگذر! پیش از آنکه دیر شود، عمرت مثل آفتابی که به سمت چاه میافتد، رو به پایان است.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که به جای نگرانی در مورد فردا، بهتر است به لحظه حال توجه کنیم زیرا زمان به سرعت میگذرد و ممکن است فرصتها از دست بروند.
هوش مصنوعی: هرگز نگویید که ما به آن بزرگ نیاز نداریم؛ زیرا با انسانهای با کرامت، کارها آسان و بدون مشکل انجام میشود.
هوش مصنوعی: بیت اشاره دارد به افرادی که با وجود نواقص و مشکلاتی که دارند، همواره به سوی او میروند و او را میطلبند. به طور کلی، این جمله نشاندهندهی کیفیتی از عشق و جستجوی صدق در رابطه با یک معشوق یا خداوند است، بیتوجه به کاستیهای ظاهری و انسانی.
هوش مصنوعی: زمانی که به آینده و روزهای بعد از امروز فکر میکنی، باید بدانید که نتیجه کارهایت را خواهی دید و باید برای آن آماده باشی. این موضوع میتواند موجب نگرانی و اضطراب شود.
هوش مصنوعی: بزرگی گفت: هر زمان که با مشکلی روبرو شدم، خداوند چهار نعمت به من عطا کرده بود: اول اینکه آن مشکل باعث سردرگمی من نشد. دوم اینکه مشکل بزرگتر از آنچه تصور میکردم بود. سوم اینکه خداوند خوشنودی خود را از من دریغ نکرد و در نهایت اینکه همیشه امید پاداش در این مشکلات را داشتم.
هوش مصنوعی: به من گفته بودند که قبل از این، به مدرسه بروم تا علم فرا بگیرم و به فکر درس و کار باشم.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، چشمانم مانند چشمهای غزالان شده است، طوری که شبها در خواب خوش غزل میسرایم و آن را بارها تکرار میکنم.
هوش مصنوعی: تصوف علمی است که به ذات خداوند و نامها و ویژگیهای او اشاره دارد و به خاطر ارتباط همیشگی با تمامی نشانهها و نسبتهای الهی بحث میکند.
هوش مصنوعی: بنابراین موضوع این بحث، ماهیت خداوند و صفات ازلی و ابدی اوست. همچنین شامل مسائلی درباره چگونگی به وجود آمدن کثرت از وحدت و بازگشت این کثرت به وحدت میباشد و به تبیین جلوههای نامهای الهی و علم ربانی نیز میپردازد.
هوش مصنوعی: همچنین نحوه بازگشت بندگان خدا به سوی او و چگونگی مسیر رفتن، تلاش کردن و سختیکشیدن آنها، و همچنین توضیح نتایج هر یک از اعمال و ذکرهایی که در این دنیا انجام میشود به شکل واضح و مشخصی بیان میشود.
هوش مصنوعی: مبدأ این موضوع، شناخت محدودیتها و اهداف آن و همچنین اصطلاحات خاص صوفیانه است.
هوش مصنوعی: عارفی میگوید: فردی که در زمان خوشیها به خدا توجه دارد و نه به نعمتها، و در زمان سختیها به خداوند و نه به مشکلات، و در همه شرایط در حال مشاهده حق باشد و به سوی محبوب واقعی خود رو کند، به بالاترین مرتبه سعادت دست پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که وضعیتش کاملاً متفاوت است، در پایینترین سطح سختی و بدبختی قرار دارد. او وقتی نعمت و خوشی دارد، نگران از دست دادن آن است و در مواقعی که خوشبخت است، احساس آزار و ناراحتی میکند.
هوش مصنوعی: تمامی اشیا به وسیله تضاد و مقابله با یکدیگر به وجود میآیند، اما حقیقت نه شبیه چیزی است و نه نقصی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که ذات حق را نه ضد و نه همتای دیگری ندارم، پس چگونه میتوانی او را بشناسی؟
هوش مصنوعی: نور حقیقت هیچگاه دستخوش تغییر و تحولی نمیشود و نمیتوان آن را منتقل کرد.
هوش مصنوعی: اگر خورشید همیشه به یک شکل میتابید، نور او هم همیشه به همان صورت میخشکید.
هوش مصنوعی: تو نمیدانستی که این نور و روشنایی از اوست و هیچ تفاوتی بین درون و بیرون وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.