ابوالربیع زاهد به داود طائی گفت: مرا پندی ده. گفت: از دنیا روزه بگیر و افطارات را آخرت نه. از مردمان نیز چونان بگریز که از شیر شرزه.
صاحبدلی می گفت: ای یاران صفا، این زمان زمان سکوت است و در خانه ماندن و ذکر خدای نادیده را گفتن.
فضل میگفت: مردی که مرا اگر بیند، سلامم نگوید، بر من منتی دارد.
ابو سلیمان دارائی گفت: زمانی بیع بن خیثم بر در خانه اش نشسته بود که ناگاه سنگی به پیشانیش برآمد و آن را بشکافت.
وی در حالی که خون از رخ می زدود. بخود می گفت: ربیعا! پند گرفتی؟ سپس برخاست و بخانه شد و آن قدر پا از خانه بیرون ننهاد که جنازه اش را از آن بیرون آوردند.
عارفی گفت: تو حال خویش بروز قیامت ندانی. از این روی آشنائی با مردمان را بدنیا کمتر کن، تا اگر آن روز، بدنامی در پیش باشد، آشنایانت قلیل باشند.
رباب دختر امرؤ القیس، یکی از همسران حسین بن علی(ع) بود و با او در کربلا نیز بود و سکینه از او بدنیا آمد. هنگامی که وی به مدینه بازگشت، برخی از اشراف قریش کدخدائیش کردند.
اما وی نپذیرفت و گفت: پس از پسر رسول خدا (ص) دیگر مرا شوئی نخواهد بود. و پس از آن مدتی بماند و سایه ی دیگری را بر سر خویش نپذیرفت تا سرانجام غم شوی وی را از میان برداشت.
ابن جوزی در «معراج » خویش خطاب بوی گوید:
راه ز اندازه برون رفته ای
پی نتوان برد که چون رفته ای
عقل در این واقعه حاشا کند
عشق نه حاشا که تماشا کند
ابراهیم ادهم بوستانی را حافظ کرد بود. روزی مردی سپاهی آمد و اندکی میوه خواست. ابراهیم امتناع کرد. سپاهی تازیانه ای بر سرش کوفت.
ابراهیم سرش را تکان داد و گفت: سری را که سال ها عصیان خدا کرده است، تازیانه زن. سپاهی، ابراهیم را بشناخت و بپوزش آغازید. ابراهیم گفت: آن سر که در خور پوزش بود. در بلخ جا نهاده ام.
مردی به سهل گفت: آرزوی مصاحبتت را دارم. سهل گفت: زمانی که یکی از ما مرد، دیگری با سومی مصاحبت همی کند. از هم اکنون بایستی هم او را مصاحبت کرد.
فضیل را گفتند: پسرت می گوید، دلم میخواهد جائی باشم که مردمان را ببینم ولی ایشان مرا نبینند. فضیل گریست و گفت: وای بر او چرا جمله را چنین تمام نکرد که: نه من ایشان را بینم، و نه ایشان مرا بینند.
عارف کاشی پیرامن این آیه «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مماتحبون » گفت: هر کاری که آدمی را به خداوند نزدیک کند، بر محسوب است.
نزدیکی به خداوند نیز جز با بیزاری از غیر خدا حاصل نمی آید. پس کسی که چیزی را دوست بدارد، حجابی بر خداوند پذیرفته، و شرکی پنهانی از باب تملق محبت خویش بغیر خدا، ورزیده است.
همچنانکه پروردگار فرموده است: «و من الناس من یتخذمن دون الله اندادا» یحبونهم کحب الله » و خود را بدان مخصوص گردانیده است، به سه وجه از خداوند از دور گشته است.
حال اگر آن محبوب را مخصوص خدا کرد نه خویش، و تصدقش کرد و از دستش داد، بعد زایل می گردد و قرب حاصل می شود.
و اگر جز این کند، حتی اگر چندین برابر غیر آن محبوب را صدقه دهد، به بر نیل نخواهد یافت. چرا که خداوند بدانچه که وی انفاق میکند، و آنچه جز خدا محفوظ میدارد، آگاه است.
در کتاب احیاء در فصل عزلت و بیان فواید آن آمده است: ششم فایده ی گوشه گیری، رهائی از دیدار سنگین دلان و نادانان است و مقیاس گرفتن خلق و خویشان. چرا که دیدار سنگین دلان کوری کوچک است.
به اعمش گفتند: چرا دیده ات کم سوی گشته است؟ گفت: از دیدار سنگین دلان. نیز گفته اند : که روزی ابوحنیفه نزد وی شد و گفت: در خبر آمده است که اگر خداوند چشمان کسی را از او برگیرد، در عوض چیزی بوی خواهد داد که از آنها بهتر بود.
حال بگوی که خداوند بتو چه عوضی داده است؟ اعمش مطایبه کنان گفت: خداوند در مقابل چشمان من ندیدن سنگین دلان را بمن عطا کرد که تو نیز از آنانی.
راستی چه نیک سروده است:
به تنهائی خو کرده، کنج خانه مقام گرفته ام
ز این رو آرامشی شادمانه یافته ام
زمانه تأدیبم کرده است، از این رو
به اینکه نزد کسی روم یا کسی بنزدم آید، بی اعتنایم
و در تمامی روزهای زندگانی نخواهم پرسید
که لشکریان براه افتاده اند یا امیر برنشسته است؟
ندیدی که آدمی در طول زندگانی خویش
در اندیشه کاری است و پرداختن بدوی
چونان کرم ابریشم که هماره برنج اندر است
و سرانجام میان آنچه خود تنیده است، باندوه خواهد مرد
زاهدی گفت: آخرت را سرمایه خویش نه، هر چه از دنیا بدستت رسد، سود تست.
از سخنان محمد بن حنفیه است - خدایش خوشنود باد - کسی که خویشتن را گرامی دارد، دنیا را خوار دارد.
گفته یکی از صاحبدلان است که: ای انسان! تو معدودی بیش نیستی، و هر روز که بگذرد، اندکی از تو بگذشته است.
مامون درهامش نامه ای که در آن از کارگزاری تظلم شده بود، نوشت: در مورد کسی که کارش به عهده ی تست، انصاف به کارزن و گرنه کسی که کار تو به عهده ی اوست، در موردش انصاف بکار خواهد زد.
بزرگی گفته است: شگفتا از آن کسی که خدای خویش بشناسد و لحظه ای از او غافل ماند.
صوفئی گفت: اگر پرسند چه چیزی ترا بیش از همه به شگفت می آورد، خواهم گفت: دلی که خدا را بشناخت و سپس عصیانش کرد.
از پیامبر خدا (ص) نقل است که : بنده از پرهیزکاران نخواهد بود مگر که مالی را که آلایشی دارد، بگذارد و بگذرد.
عل امیر مومنان (ع) راست: هیچ چیز بدل آدمی بیش از صدای گام مریدانی که در پی شخص می آیند، زیان نمی رساند.
دانشمندی به دیدار زاهدی رفت و از یکی از اشنایان وی سخنی (زشت) نقل کرد، زاهد گفت: دیر بدیدارم آمده ای و بسه گناه نیز دست زده ای، یکی آنکه به برادرم خشمناکم کرده ای، دوم آن که دل آسوده ی مرا مشغول داشته ای، و سوم آن که خود را در معرض تهمت سخن چینی نهاده ای.
عبیدبن زراره از امام صادق جعفر بن محمد (ع) نقل کرده است که فرمود: خداوند از ایمان مومن آرامشی نصیبش می کند که اگر بر قله ی کوهی نیز مقام کند، بدان آرام گیرد.
حق سبحانه بیکی از پیامبرانش وحی کرد: اگر سر آن داری که فردا در بهشت بدیدارم آئی، در دنیا غریب، تنها و اندوهگین باش.
و نیز چون پرنده ی تنهائی که بر دشتی خشک و خالی پرواز می کند و از درختان پربار همی خورد و شب که می رسد، در لانه اش بیتوته می کند و چیزی جز انس به من و احساس تنهائی با دیگران ندارد.
در تورات آمده است که: آن کس که ستم کند، خانه ی خویش را خراب کرده است.
همین معنی در قرآن گرامی آمده است که: فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا.
گر سعیدی از مناره اوفتید
بادش اندر جامه افتاد و رهید
چون نصیب نیست آن بخت حسن
تو چرا بر باد دادی خویشتن
سرنگون افتادگان زیر منار
مینگر تو صد هزار اندر هزار
چون جدا افتاد یوسف از پدر
گشت یعقوب از فراقش بی بصر
نام یوسف ماند دایم بر زبانش
موج می زد جوی خون از دیدگانش
جبرئیل آمد که هرگز، گر دگر
بر زبان تو کند یوسف گذر
از میان انبیاء و مرسلین
محو گردانیم نامت بعد از این
چون درآمد امرش از حق آن زمان
گشت محوش نام یوسف از زبان
دید یوسف را شبی در خواب پیش
خواست تا او را بخواند سوی خویش
یادش آمد زآنچه حق فرموده بود
تن زد آن سرگشته ی فرسوده زود
لیک از بی طاقتی از جان پاک
برکشید آهی بغایت دردناک
چون زخواب خوش بجنبید او ز جای
جبرئیل آمد که می گوید خدای
گر نراندی نام یوسف بر زبان
لیک آهی برکشیدی آن زمان
در میان آه تو دانم که بود
در حقیقت تو به بشکستی چه سود؟
عقل را زین کار سودا می کند
عشقبازی بین که با ما می کند
در سایه کاخ های سربرافراشته
آن گونه که سلامتش پنداری بزی
چنان که صبح هنگام و شامگاهان
آنچرا که جویائی، بهر تو آورند
اما آن گاه که مرگ فرا رسد
و نفس محتضرانه بسختی آمد و شد کند
آن هنگام نیک درخواهی یافت
که جز همگام با فریفتگی نزیسته ای
رامش پیشه کن چرا که در تمامی دنیا
کریمی نیست که بزرگ و کوچک بدو پناه برند
سرمنزل مجد خالی از هم نشینان است
و یاران فضل را یاوری نیست
بر دیار ایشان و خرابه هایش درنگ کردم
هر چند بلایا مقهورشان کرده بود
درنگ کردم و آن قدر بگریستم که مرکب
از تعب بفریاد آمد و همرهان بملامت فریاد برداشتند
تا ناگزیر چشم برگرداندم، اما از آن جا
که خرابه ها از چشم افتاد، دل مشغولشان شد
بر سرزنش ملامتگرانی که اگر ترا نمی دیدند
هرگز زبان نمی گشودند، بردباری کرده ام
و در راه تو با کسانی به مدارا دست زده ام که نرمشی ندارند
و اگر تو نمی بودی، هرگزشان نمیدانستند که مخلوق افتاده اند
بر این روزگار آنچه در خورد اوست بادا
چرا که حقوقی بسیار از تو را ضایع ساخته است
اگر روزگار را براستی انصافی بودی
جای تو بر ستارگان بودی و نعل کفش تو را از طلا همی ساختی
ای دیده، توئی که مرا به عشق او دچار ساخته ای
نرمی بنا گوشش مفتونت ساخت و سخت دلیش را فراموش ساختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل گفتارهایی از عارفان و زاهدان درباره زندگی زاهدانه و پرهیز از دنیا و ارتباط با خداوند است. ابوالربیع زاهد به داود طایی توصیه میکند که از دنیا روزه بگیرد و از مردمان دوری کند. عارفان بر اهمیت سکوت و ذکر خدا تأکید دارند و از نزدیک شدن به کسانی که دلهای سنگین دارند، بر حذر میدارند.
چند داستان از زاهدان نقل میشود که نشاندهنده ناراحتیشان از دنیا و اهمیت آخرت است. همچنین تأکید میشود که عشق به خدا باید بر هر چیزی مقدم باشد و نزدیک شدن به خداوند تنها با دوری از غیر خدا امکانپذیر است. در نهایت، تعالیمی درباره تنهایی و خویشتنداری در برابر دنیا و زهد از زندگی دنیا بیان میشود، با تأکید بر این که پیروی از خداوند و ترک دنیا، آرامشی را به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ابوالربیع زاهد به داود طائی گفت: مرا نصیحت کن. داود پاسخ داد: از دنیا خود را دور نگهدار و از نعمتهای آن به آخرت فکر کن. همچنین باید از مردم همانطور فرار کنی که از شیر درنده فرار میکنی.
هوش مصنوعی: دوست بزرگم میگفت: ای دوستان باصفا، الان وقت سکوت و ماندن در خانه است و باید به یاد خداوندی که دیده نمیشود، ذکر گفت.
هوش مصنوعی: فضل میگفت: مردی که اگر مرا ببیند و سلام نکند، بر من نعمت و برتری دارد.
هوش مصنوعی: ابو سلیمان دارائی گفت: روزی بیع بن خیثم در جلوی خانهاش نشسته بود که ناگهان سنگی به پیشانیاش برخورد کرد و آن را زخمی کرد.
هوش مصنوعی: او در حالی که خون را از صورتش پاک میکرد، به خود گفت: ربیعا! آیا درس عبرت گرفتی؟ سپس بلند شد و به خانه برگشت و تا زمانی که جنازهاش را از آنجا خارج کردند، پا از خانه بیرون نگذاشت.
هوش مصنوعی: یک عارف بیان کرده است که تو از وضعیت خود در روز قیامت آگاهی نداری. بنابراین بهتر است که آشناییهای خود با دیگران را کمتر کنی تا اگر در آن روز بدنام شوی، تعداد آشنایانت کم باشد.
هوش مصنوعی: رباب دختر امرؤ القیس، یکی از همسران حسین بن علی(ع) بود و در واقعه عاشورا در کربلا حضور داشت. او مادر سکینه است. بعد از اینکه رباب به مدینه بازگشت، تعدادی از بزرگان قریش به او توجه کردند و به او احترام گذاشتند.
هوش مصنوعی: او این موضوع را نپذیرفت و گفت که بعد از پسر رسول خدا (ص)، هیچ شوهر دیگری نخواهد داشت. سپس مدتی را تنها ماند و هیچ کس دیگر را به عنوان همسر قبول نکرد تا این که در نهایت غم شوهرش از دلش زدوده شد.
هوش مصنوعی: ابن جوزی در کتاب خود به نام «معراج» به او میگوید:
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی راهی را خیلی دور و خارج از اندازه خود انتخاب کردهای، دیگر نمیتوان به آسانی فهمید که چطور و چرا به آنجا رسیدهای. به عبارتی، اگر از مسیر طبیعی و معمول خود دور شوی، درک دلیل و چگونگی این انتخاب دشوار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این ماجرا عقل از درک آن باز میماند، اما عشق نه تنها از آن دور نمیشود، بلکه با شگفتی به تماشای آن مینشیند.
هوش مصنوعی: ابراهیم ادهم در باغی زندگی میکرد. روزی یک سرباز آمد و خواست کمی میوه بگیرد. ابراهیم از دادن میوه خودداری کرد. سرباز به خاطر این امتناع، با تازیانه بر سر او زد.
هوش مصنوعی: ابراهیم سرش را به علامت انکار تکان داد و گفت: سری که سالها علیه خداوند سرکشی کرده، سزاوار تنبیه است. یکی از سربازان ابراهیم را شناخت و از او عذرخواهی کرد. ابراهیم پاسخ داد: آن سری که باید عذرخواهی شود، در بلخ جا گذاشتهام.
هوش مصنوعی: مردی به سهل گفت: "دوست دارم با تو باشم." سهل پاسخ داد: "وقتی یکی از ما بمیرد، دیگری با شخص سومی دوست خواهد شد. پس از حالا باید با همان سوم آشنا شویم."
هوش مصنوعی: فضیل را به این موضوع آگاه کردند که پسرش میگوید دوست دارد جایی باشد که مردم را ببیند، اما خود او توسط آنها دیده نشود. فضیل با شنیدن این حرف گریه کرد و اظهار داشت: ای وای بر او! چرا جملهاش را اینطور تمام نکرد که نه من آنها را ببینم و نه آنها مرا ببینند؟
هوش مصنوعی: عارف کاشی درباره این آیه گفت: هر عملی که انسان را به خداوند نزدیک کند، مورد قبول است.
هوش مصنوعی: نزدیکی به خداوند تنها با دوری از هر چیزی که غیر از او است ممکن میشود. بنابراین، اگر کسی چیزی را بیش از خدا دوست داشته باشد، در واقع خودش را از خدا دور کرده و به نوعی شرک پنهان دچار شده است، چرا که در این حال محبت او به غیر خدا مانع ارتباطش با خدا میشود.
هوش مصنوعی: برخی از مردم به جز خداوند، شریکی برای او میسازند و همانند عشق به خداوند، به آن شریکها محبت میکنند. این افراد به سه دلیل از خداوند فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر انسان محبوب خود را تنها برای خداوند قرار دهد و از آن دل بکند و فدای او کند، در این صورت آن محبوب از دست میرود ولی نزدیکتر به خدا میشود.
هوش مصنوعی: اگر شخصی غیر از این رفتار کند، حتی اگر به اندازه چندین برابر به غیر از آن محبوب صدقه بدهد، به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید. زیرا خداوند به آنچه که او انفاق میکند و همچنین به آنچه که فقط برای غیر خدا نگهداشته شده است، آگاه است.
هوش مصنوعی: در کتاب احیاء در بخش مربوط به تنهایی و فواید آن گفته شده است: یکی از مزایای گوشهگیری، رهایی از ملاقات با افرادی است که دل سنگی دارند و نادان هستند، زیرا این ملاقاتها میتواند موجب آزار و کدورت شود.
هوش مصنوعی: به اعمش گفتند: چرا بیناییات کم شده است؟ او پاسخ داد: به خاطر ملاقات با افرادی که دلهای سنگینی دارند. همچنین گفتهاند روزی ابوحنیفه به او مراجعه کرد و گفت: در روایت آمده است که اگر خداوند چشمان کسی را از او بگیرد، به جای آن چیزی به او خواهد داد که از آن بهتر است.
هوش مصنوعی: حال بفرما که خداوند چه پاداشی به تو داده است؟ اعمش با مزاح پاسخ داد: خداوند در مقابل چشمانم، توانایی ندیدن افرادی که دلهای سنگینی دارند را به من عطا کرده، که تو هم از آنها هستی.
هوش مصنوعی: به تنهایی عادت کردهام و در گوشهای از خانه نشستهام.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، احساس شادی و آرامش در درونم پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: زمانه مرا تربیت کرده است، به همین خاطر...
هوش مصنوعی: من به این که به دیدن کسی بروم یا او به دیدن من بیاید، اهمیتی نمیدهم.
هوش مصنوعی: در تمام روزهای زندگیام هرگز نخواهم پرسید.
هوش مصنوعی: آیا نیروهای نظامی به راه افتادهاند یا فرمانده آماده به حرکت است؟
هوش مصنوعی: آیا متوجه نشدی که انسان در طول زندگیاش چطور...
هوش مصنوعی: در تفکر، فعالیتی وجود دارد که به مسایل اولیه و بنیادی پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: مانند کرم ابریشم که همیشه در حال تنیدن پیله است.
هوش مصنوعی: در نهایت، او در میان آنچه که خود ساخته است، با اندوه خواهد مرد.
هوش مصنوعی: زاهدی گفت: به جای اینکه آخرت را به عنوان دارایی خود در نظر بگیری، هر آنچه از دنیا به دست میآوری، باید برایت سودمند باشد.
هوش مصنوعی: محمد بن حنفیه میفرماید که شخصی که خود را احترام میگذارد، به دنیا و خواستههای آن بیاعتنا میشود.
هوش مصنوعی: یکی از عارفان میگوید: ای انسان! تو تنها یک موجود اندکی هستی و با گذشت هر روز، قسمتی از وجودت نیز از بین میرود.
هوش مصنوعی: مامون نامهای نوشت که در آن به شکایتی درباره کارگزاری پرداخته شده بود. او بیان کرد که در مورد افرادی که مسئولیت کار آنها به عهدهی شخص دیگری است، باید انصاف و عدالت رعایت شود وگرنه کسی که مسئولیت کار تو بر عهدهاش است باید مورد انصاف قرار گیرد.
هوش مصنوعی: شگفتآور است کسی که خدای خود را بشناسد و حتی برای یک لحظه از یاد او غافل شود.
هوش مصنوعی: صوفی گفت: اگر از من بپرسند چه چیزی بیشتر از همه مرا شگفتزده میکند، خواهم گفت: دلی که خدا را شناخت و سپس به او نافرمانی کرد.
هوش مصنوعی: از پیامبر خدا (ص) روایت شده که فردی که خداترس باشد، باید از مال و اموالی که ناپاکی و آلودگی دارند، بگذرد و از آنها دوری کند.
هوش مصنوعی: امیر مؤمنان (ع) فرمودند: هیچ چیزی برای انسان زیانآورتر از صدای پاهای مریدانی که در پی او میآیند، نیست.
هوش مصنوعی: دانشمندی به ملاقات زاهدی رفت و درباره یکی از آشنایان او حرفی نامناسب گفت. زاهد پاسخ داد که به دیدنش آمده و کارهای اشتباهی انجام داده است. اولاً، او با این صحبتش به برادرش آسیب زده، ثانیاً، با گفتن این حرفها فکر او را مشغول کرده و ثالثاً، خود را به خطر افتادن اتهام سخن چینی انداخته است.
هوش مصنوعی: عبید بن زراره از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: خداوند به مومن آرامشی میدهد که حتی اگر در بالای کوهی هم باشد، احساس آرامش میکند.
هوش مصنوعی: خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود: اگر میخواهی فردا در بهشت ملاقات مرا نمایید، در دنیا باید غریب، تنها و غمگین زندگی کنی.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای تنها که بر روی دشت خشک و بیروح پَر میزند و از میوههای درختان پربار تغذیه میکند، در پایان روز به لانهاش بازمیگردد و تنها چیزی که دارد احساس نزدیکی به من و تنهایی در کنار دیگران است.
هوش مصنوعی: در متون مذهبی تأکید شده است که کسی که به دیگران ظلم کند، در واقع باعث ویرانی و نابودی زندگی خود میشود.
هوش مصنوعی: این مطلب اشاره دارد به اینکه خانههای آنان به خاطر ظلمی که کردند، خالی و ویران شده است.
هوش مصنوعی: اگر فردی که اهل سعادت است، از بلندی سقوط کند، باد او را در لباسش خواهد گرفت و رها خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر قسمت تو نیست که از زیباییهای تو بهرهمند شوم، چرا خودت را به فنا دادی؟
هوش مصنوعی: افراد زیادی هستند که در زیر این منار افتادهاند. تو تنها به یک نفر نگاه نکن، بلکه به جمعیتی ببنگر که به هزاران هزار میرسند.
هوش مصنوعی: وقتی یوسف از پدرش جدا شد، یعقوب از دوری او، چشمانش را از دست داد و نابینا شد.
هوش مصنوعی: نام یوسف همیشه بر زبانش جاری بود و اشک غم مانند جوی خون از چشمانش سرازیر میشد.
هوش مصنوعی: جبرئیل (فرشتهای) به تو میگوید که اگر بار دیگر یوسف به زبان تو بیاید، هرگز نخواهد بود.
هوش مصنوعی: از بین پیامبران و فرستادگان، نام تو را از این پس محو خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان الهی به او رسید، نام یوسف از زبانها محو شد.
هوش مصنوعی: شبی یوسف را در خواب دید که او را به سوی خود میطلبید.
هوش مصنوعی: او به یاد آورده است آنچه که خداوند فرموده بود و به سرعت از آنچه که قبلاً دچار سردرگمی و خستگی شده بود، فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: اما از ناچاری و بیتابی، جان پاکش یک آه عمیق و دردناک برکشید.
هوش مصنوعی: وقتی او از خواب خوش بیدار شد، جبرئیل به او نزدیک شد و گفت که خداوند پیام آورده است.
هوش مصنوعی: اگر نام یوسف را بر زبان نیاوری، اما آهی از دل بکشی، در آن moment احساسهای عمیقی را منتقل میکنی.
هوش مصنوعی: میدانم که میان آه تو، حقیقت تو چه فایدهای دارد اگر دلت بشکسته باشد.
هوش مصنوعی: عقل از این کار به فکر و خیال میافتد و متوجه میشود که در عشق بازی چه حال و هوایی دارد، همانطور که با ما رفتار میکند.
هوش مصنوعی: در زیر سایه کاخ های بلند، به طوری که تصور می کنی در آسایش و سلامتی هستی، مانند گوسفند زندگی کن.
هوش مصنوعی: همانطور که در صبح و عصر، آنچه را که دنبال میکنی برایت به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ نزدیک میشود و فرد در حال احتضار با سختی نفس میکشد و جان میدهد، باید با شرایط سختی مواجه شود.
هوش مصنوعی: زمانی که واقعاً درک درستی از زندگی پیدا خواهی کرد، که دیگر فقط با وسوسهها و فریبها زندگی نکرده باشی.
هوش مصنوعی: در زندگیات آرامش و شادی را در نظر بگیر، زیرا در این دنیا هیچ کسی مانند تو وجود ندارد که افراد بزرگ و کوچک بتوانند به او اعتماد کنند و به او پناه ببرند.
هوش مصنوعی: مقام والای بزرگی و افتخار بدون همراهان و دوستان است و یاران فرزانه و بافضیلت و حامی در کنار نیستند.
هوش مصنوعی: به سرزمین آنها و ویرانههایش نگریستم، هرچند دشواریها و بلاها بر آنها چیره شده بود.
هوش مصنوعی: من مدتی در فکر ماندم و آنقدر اشک ریختم که اسبم از خستگی به ناله درآمد و همراهانم نیز شروع به انتقاد و سرزنش کردند.
هوش مصنوعی: وقتی ناچار شدم به چیز دیگری نگاه کنم، اما چون خرابهها از نظر دور شد، دلم به آنها مشغول گردید.
هوش مصنوعی: من با صبر و تحمل به سرزنشهایی که از جانب ملامتگران میشود پاسخ میدهم؛ افرادی که اگر من را نمیدیدند، هرگز جرات نمیکردند چیزی بگویند.
هوش مصنوعی: در مسیر تو با افرادی برخورد کردهام که به هیچ وجه انعطافپذیر نیستند. اگر تو وجود نداشتی، آنها هرگز نمیدانستند که در زندگی چگونه به دیگران آسیب میزنند و از کجا سقوط کردهاند.
هوش مصنوعی: در این زمانه، هر آنچه که برایش مناسب است، باشد، زیرا حقوق زیادی از تو نادیده گرفته شده است.
هوش مصنوعی: اگر دنیا حقیقتاً عادلانه بود، تو باید در بالاترین و بهترین مقامها قرار میگرفتی و حتی نعلین (کفش) تو را از طلا میساختند.
هوش مصنوعی: ای چشم من، تو هستی که مرا به عشق او گرفتار کردهای. نرمی و لطافت گوشهایش تو را مجذوب کرده و سختی و سرسختی دلش را از یاد بردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.