بود درویشی مسافر ای غلام
سال و مه اندر سفر بودی مدام
بارها در راه مکه رفته بود
بس ریاضتهای مشکل کرده بود
عرصهٔ عالم همه گردیده بود
خاک مردان را زیارت کرده بود
عمر خود را در سفر بگذاشته
بهرهٔ خود از سفر نایافته
دائماً میکرد در عالم طواف
رفته بود آن مرد تا دامان قاف
آبله میکرد هر دم پای او
یک دمی ننشسته بر یکجای او
همچنین میرفت اندر ره مدام
تا رسید اندر خراسان والسلام
در خراسان بود مردی نامدار
شیخ عالم بوسعید آن مرد کار
در کرامات و مقامات عیان
بود آن مرد خدای خورده دان
در شریعت پیشوای عالمان
در طریقت رهنمای صوفیان
در حقیقت واصل برحق بد او
دائماً در شرع مستغرق بد او
نام او مشهور بود اندر جهان
سالکان را مرشدی بود از عیان
آن مسافر آمد از ره پیش شیخ
آبله بر پا فتاده همچو میخ
شیخ گفتش ای جوان خوبروی
آبله گر بر دلت باشد بگوی
در جلیس آ همچو مردان ای فقیر
تا ز اسرار نهان گردی خبیر
در جلیس آ ای فقیر نور بین
صد هزاران عالم پرنور بین
در جلیس آ و ببین جان جهان
سر سبحانی شود هر دم عیان
در جلیس آ و نشین با دادگر
شاد بنشین و مرو تو در بدر
در جلیس آ و جمال حق ببین
در جلیس آ و جلال حق ببین
در جلیس آ و خدا را یاد گیر
در جلیس آ و خدا را یاد گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره درویشی است که سالها در سفر بود و به مکه رفت و آمد میکرد. او سختیهای زیادی را تحمل کرد و عمرش را در سفر سپری نمود، اما به هدف خود نرسید. پس از سالها تلاش، به خراسان و نزد شیخی بزرگ به نام بوسعید میرسد که در علم و عبادت مشهور بود. وقتی شیخ او را میبیند که پاهایش آبله دارد، به او میگوید که اگر هنوز در دلش آبلهای وجود دارد، باید در جمع مردان بزرگ حاضر شود و از اسرار و علوم آنها بهرهمند گردد. او دعوت میکند که در جلیسها (جمعهای معنوی) حاضر شود و از جمال و جلال خداوند آگاه شود و یاد خدا را سرلوحه زندگیاش قرار دهد.
هوش مصنوعی: یک درویش همیشه در حال سفر بود، ای غلام، او در تمام سال و ماه دائماً در جادهها میگذراند.
هوش مصنوعی: او بارها به سمت مکه سفر کرده و ورزشها و تمرینات سختی را پشت سر گذاشته بود.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا، خاک کسانی که در راه حق و فضیلت تلاش کردهاند، مورد احترام و زیارت قرار گرفته بود.
هوش مصنوعی: او تمام عمرش را در سفر و گشت و گذار سپری کرده، اما هنوز نتوانسته از این سفرها بهرهای ببرد.
هوش مصنوعی: آن مرد همیشه در حال گشت و گذار در دنیا بود و تلاش میکرد به اوج قلههای معنوی دست یابد.
هوش مصنوعی: هر لحظه پای او دچار مشکل و زخم میشد و هیچوقت نمیتوانست در یک جا بماند.
هوش مصنوعی: او به طور مداوم در حال حرکت بود و سرانجام به خراسان رسید و با این جمله به پایان رساند.
هوش مصنوعی: در خراسان مردی مشهور و عالم به نام شیخ بوسعید زندگی میکرد که در کارهایش برجسته و شناخته شده بود.
هوش مصنوعی: آن مردی که به خدا نزدیک است، در صفات و ویژگیهای برجستهاش کاملاً مشخص و آشکار است.
هوش مصنوعی: در دین، عالمترین افراد راهنما هستند و در سیر و سلوک معنوی، صوفیها از رهنمودهای آنان بهره میبرند.
هوش مصنوعی: در واقع، انسانهای حقیقی همیشه در اصول دین غوطهور هستند و به طرز مداوم در تلاش برای درک و فهم قوانین و الزامات دینی خود هستند.
هوش مصنوعی: نام او در دنیا معروف بود و راهنمایی برای سالکان و جویندگان حقیقت به شمار میرفت.
هوش مصنوعی: یک مسافر از راه رسید و دید که شیخی با پای آبلهدارش به شکل میخی افتاده است.
هوش مصنوعی: شیخ به جوان زیبا گفت: اگر در دل تو غمی وجود دارد، آن را با من در میان بگذار.
هوش مصنوعی: در جمع و دوستانه مانند مردان رفتار کن ای فقیر تا به رازهای پنهان آگاه شوی.
هوش مصنوعی: ای فقیر، در جمع ما حاضر شو و نور خود را ببین؛ زیرا در اینجا، هزاران عالم پرنور وجود دارند که میتوانی آنها را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در جمعی حضور پیدا کن و ببین که چگونه هر لحظه وجود جان و جهان آشکار میشود.
هوش مصنوعی: در جمع کسانی که عادل و راستگو هستند بنشین و شاد باش، و از دوری و جدایی بپرهیز.
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و همنشینان، زیبایی و جمال الهی را ببین و از عظمت و جلال او آگاه شو.
هوش مصنوعی: به جمعی برو و آموختن یاد خدا را تجربه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.