گنجور

 
عطار

گر همی‌خواهی که باشی رستگار

رخ مگردان ای برادر از سه کار

اولت دیدن بود حکم قضا‌ش

بعد از آن جستن بجان و دل رضاش

چیست سیوم‌؟ دور بودن از جفا

هر که این دارد بود اهل صفا

هر که دارد دانش و عقل و تمیز

جز به راه حق نبخشد هیچ چیز

صدقه‌ای که‌آلوده گردد از ریا

کی بود آن خیر مقبول خدا‌؟

گر عمل خالص نگردد همچو زر

قلب را ناقد نیارد در نظر

تا توانگر باشی اندر روزگار

نفس را از آرزوها دور دار