گر همی خواهی که گردی سر بلند
ای پسر بر خود در راحت ببند
هر که بربست او در راحت تمام
باز شد بر وی در دار السلام
غیر حق را هر که خواهد ای پسر
کیست در عالم ازو گمراه تر
ای برادر ترک عز و جاه کن
خویش را شایسته درگاه کن
خوار گردد هر که گردد جته جوی
ای برادر قرب این درگاه جوی
عز و جاهت سوی پستی میکشد
مرا ترا بر تن پرستی میکشد
نفس در ترک هوا مسکین بود
گوشمال نفس نادان این بود
چون دلت بر یاد حق ایمن بود
نفسک اماره هم ساکن بود
هر که او را تکیه بر صانع بود
در جهان با لقمهٔ قانع بود
اکتفا بر روزی هر روزه کن
گر نداری از خدا دریوزه کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.