هر دو با هم آمدند تا گلستان
رفت و او را برد نزد دلستان
چون جمال گل بدید آن مستمند
از زبان خویشتن برداشت بند
در مدیح گل بصوت دل ربا
داستانی خواند در پیش صبا
در میان ناله و زاری گذار
گفت دورم بعد از این از خود مدار
گل بچشم مرحمت در وی نگاه
کرد و گفت ای مستمند پرگناه
عالمی را بر سرم بفروختی
این چنین دستان ز که آموختی
عاجزا از گلستان آوارگی
میکنی دیگر مکن بیچارگی
روز و شب در بزم ما میباش شاد
باده مینوش و مده خود را بباد
در وصال یار محرم باش خوش
بامیی صافی تو همدم باش خوش
هر زمان در وصل یار گلعذار
باش دور از آفت رنج وغبار
در جمال گل نظر بازی مکن
بر دل و بر جان خود بازی مکن
باغبان را چون ز بلبل شد خبر
در گلستان رفت آن شوریده سر
روز و شب با گل همی بازد هوس
با صبا و گل شده است او همنفس
باغبان را آتشی در جان فتاد
پیش گلزار آمد و کین در نهاد
صبحگاهی بد که آمد سوی باغ
دل ز دست بلبل مسکین بداغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: دو شخصیت به نامهای گل و دلستان در کنار هم به گلستان آمدهاند. فردی عاشق و مستمند، در دیدار با جمال گل، از خود بیخود میشود و شعری زیبا در مدح او میخواند. در این شعر، او از غم و زاری خود میگوید و از گل درخواست کمک میکند. گل به او میگوید که باید از غم و اندوه دور باشد و به جای زاری، از زندگی لذت ببرد و در شادی به سر برد.
باغبان، که متوجه حال بلبل شده، به باغ میآید و دلش پر از شعف و عشق میشود. او که به شدت به گل عشق میورزد، در پی بلبل میرود و آتش عشق در دلش شعلهور میشود. داستان نشان میدهد که عشق و زیبایی چگونه میتواند زندگی انسانها را تحتتأثیر قرار دهد و آنها را به شوق آورد.
هوش مصنوعی: هر دو با هم به سمت گلستان رفتند و او را به مکان دلنشینی بردند.
هوش مصنوعی: وقتی آن محروم زیبایی گل را مشاهده کرد، از احساس خودش بیاختیار لب به سخن گشود و از درونش گفتار جاری شد.
هوش مصنوعی: در ستایش گل، با صدای دلنواز خود داستانی را در حضور نسیم گفت.
هوش مصنوعی: من در میان درد و گریه، به تو میگویم که دیگر از من دوری کن و به من فکر نکن.
هوش مصنوعی: گل به چشم رحمت به فردی نگاهی کرد و گفت: ای بیچاره گناهکار.
هوش مصنوعی: به کسی که با علم و دانش خود مرا فریب دادهای، باید بگویم که این توانایی را از کجا یاد گرفتهای؟
هوش مصنوعی: ای کسانی که به سراغ گلستان آوارگی میروید، دیگر این کار را نکنید و از حالت بیچارگی دوری کنید.
هوش مصنوعی: هر روز و شب در میخانهٔ ما خوش باش و از شراب بنوش و خود را به باد نده.
هوش مصنوعی: در کنار محبوب خود با دل شاد و خوشحال باشید و دوستانی صمیمی و پاکی داشته باشید.
هوش مصنوعی: هر بار که به معشوق زیبایت نزدیک میشوی، از درد و مشکلات دور بمان.
هوش مصنوعی: به زیبایی گل خیره نشو، زیرا این کار بر دل و جانت اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی باغبان از آواز بلبل آگاه شد، با شوری و شگفتی به سمت گلستان رفت.
هوش مصنوعی: روز و شب با گل در حال ارتباط و گفتگو است و تمایل دارد که با نسیم صبح و گل به صمیمیت بیشتری برسد.
هوش مصنوعی: باغبان احساس شدیدی از عشق یا ناراحتی دارد و به همین دلیل به گلستان میرود، و در دلش احساس کینهای شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: صبح که هوا روشن شد و به باغ دل شتافتم، از زخمهای بلبل بینوایم خبر دار شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.