در رهی میرفت هارون الرشید
بود تابستان و آبی ناپدید
تشنگی غالب شد و در تف و تاب
چشم را بود ای عجب گربود آب
عابدی گفتش که ای شاه جهان
تشنگی چون برتو افتاد این زمان
گر دلت از تشنگی گردد خراب
ور نیابی فی المثل ده روز آب
گر کسی یک نیمه خواهد ملک شاه
تاترا یک شربت آب ارد براه
از سر آن بر توانی خاست تو
کژنشین با من بگو این راست تو
گفت ملک خود کنم نیمی نثار
تا رسد جانم بآب خوشگوار
گفت اگر آن شربت آبت در درون
ره نیابد تا بزیر آید برون
گر طبیبی خواهد آن نیمی دگر
تا دهد آن آب را در تو گذر
آن دگر نیمه توانی داد خوش
برتوانی خاست زان آزاد خوش
گفت چون در من بود صد پیچ پیچ
ملک با آن درد نبود هیچ هیچ
من بگویم ترک ملک و مرد خویش
تا خلاصی باشدم از درد خویش
گفت آن ملکت که در دفع عذاب
میتوان کردن عوض با یک من آب
دل درو بیهوده چندینی مبند
وز کفی دو آب چندینی مخند
ملکتی کان یک من آب ارزد ترا
دل برو چندین چرا لرزد ترا
ملک عقبی خواه تا خرم بود
ذرهٔ زان ملک صد عالم بود
عدل کن تادر میان این نشست
ذرهٔ زان مملکت آری بدست
عدل نبود این که بنشینی خوشی
میزنی در هر سرائی آتشی
گر چو خود خواهی رعیت را مدام
مملکت را عادلی باشی تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، هارون الرشید در یک روز گرم تابستانی به تشنگی دچار شده است. عابدی به او میگوید که اگر واقعا تشنه است، ارزش ندارد که به خاطر قدرت و حکومت خود، جانش را به خطر بیندازد. او پیشنهاد میکند که اگر فردی به دنبال نجات او باشد، میتواند نیمی از سلطنتش را فدای یک شربت آب کند. هارون در پاسخ میگوید که به خاطر درد و تشنگی حاضر است از سلطنتش دست بکشد، چون چنینی درد عذابی بزرگتر از نقصان سلطنت است. عابد از او میخواهد که به جای وابستگی به قدرت، به ارزش واقعی آب و زندگی توجه کند و به عدالت در میان رعیت خود اهمیت دهد. در نهایت، پیام اصلی این شعر اهمیت زندگی و عدالت بر قدرت و ثروت است.
هوش مصنوعی: هارون الرشید در مسیری در حال حرکت بود، و در آن هنگام تابستان بود و آب در دسترس نبود.
هوش مصنوعی: تشنگی بر من غلبه کرده و در خستگی و بیتابی چشمانم به دنبال آب است. چه عجیب که آب در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: عابدی به شاه جهان گفت که چرا در این زمان تشنگی بر تو سایه افکنده است؟
هوش مصنوعی: اگر دلات از تشنگی به تنگ آید و نتوانی حتی برای مثال به مدت ده روز آب پیدا کنی، وضعیت بدی برایت پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد نیمهای از سلطنت شاه تاتار را به دست آورد، باید یک لیوان آب گوارا بنوشد.
هوش مصنوعی: از اولِ موضوع، تو میتوانی بگویی که آیا آنچه از سمت تو به من میرسد درست است یا نه. پس با من راست و مستقیم سخن بگو.
هوش مصنوعی: میگوید که نیمی از سلطنت و داراییام را فدای عشق میکنم تا جانم به آب خوشگوار برسد و آرامش یابد.
هوش مصنوعی: اگر آن شربت شیرین تو نتواند در دل راهی پیدا کند، پس نمیتواند از وجودت خارج شود.
هوش مصنوعی: اگر طبیبی بخواهد آن نیمه دیگر را، تا بتواند آن آب را به درون تو وارد کند.
هوش مصنوعی: دیگری تواناییات را به تو بخشید و خوشحال شدی، بنابراین از آن آزادی خوش حسرتی به جانت افتاد.
هوش مصنوعی: اگر به من Thousands از پیچ و تابهای زندگی و مشکلات برسد، اما دردی در درونم نباشد، همه آنها بیمعنا و بیفایده هستند.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم از کشور و مردم خودم جدا شوم تا از درد و رنجی که دارم، رها شوم.
هوش مصنوعی: کسی گفت زمانی که میتوان با یک من آب، عذابی را دفع کرد، به آن سرزمین میگویند.
هوش مصنوعی: دل خود را به بیهوده بستن و به چیزهای کم اهمیت دلخوش کردن، کار درستی نیست. از کمترین چیزها شاد نباش و به دنبال اموری که ارزش بیشتری دارند، برو.
هوش مصنوعی: کشوری که یک من آبش ارزش تو را دارد، چرا دل تو از آن همه چیزها میلرزد؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به خوشبختی و سروری دست یابی، باید دنیای خویش را از کوچکترین چیزها پر کنی و فهمی عمیق از عالم بالاتر داشته باشی؛ چرا که حتی یک ذره از آن دنیا میتواند برای تو ارزشمندتر از تمام جهان باشد.
هوش مصنوعی: در این جلسه باید عادلانه رفتار کنی، زیرا در این سرزمین، ذرهای از آن حاکمیت به دست توست.
هوش مصنوعی: این ناعدالتی است که در هر مکانی به راحتی خوشی را تجربه کنی و در عین حال آتشی به پا کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همچون خودت زندگی کنی، باید همیشه به رعیت و مردم عدالت را بهطور کامل برسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.