در مناجات آن بزرگ دین شبی
پیش حق میکرد آه و یاربی
گفت الهی چون شود حشر آشکار
بر لب دوزخ خوشی گیرم قرار
پس بدست آرم یکی خنجر ز نور
خلق را میرانم از دوزخ ز دور
تا ز دوزخ سر بسر ایمن شوند
در بهشت جاودان ساکن شوند
هاتفی آواز دادش آن زمان
گفت تو خاموش بنشین هان و هان
ورنه عیب تو بگویم آشکار
تا کنندت خلق عالم سنگسار
بعد ازآن داد آن بزرگ دین جواب
گفت هان و هان چه گفتم ناصواب
تو بدان می آریم تا این زمان
برگشایم بر سر خلقان زفان
از تو چندان بازگویم فضل وجود
کز همه عالم کست نکند سجود
پادشاها با دمی سرد آمدم
با دلی پرغصه و درد آمدم
چون نیم من هیچ و آگاهی ز من
ای همه تو پس چه میخواهی ز من
گرعذاب تو ز صد رویم بود
در خور یک تارهٔ مویم بود
لیک یک فضلت چو صد عالم فتاد
جرم جمله کم ز یک شبنم فتاد
آمد از من آنچه آید از لئیم
تو بکن نیز آنچه آید از کریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این مناجات، بزرگدینی در شب دعا به پروردگارش ناله میکند و از او میخواهد که در روز قیامت به او آرامش دهد و او را از آتش دوزخ نجات بخشد. او در تلاش است تا با سلاح نور، انسانها را از عذاب دور کند و به بهشت راهنمایی کند. در پاسخ، صدایی از آسمان او را به سکوت وادار میکند و هشدار میدهد که اگر به حرفهای نادرست ادامه دهد، دیگران او را محکوم خواهند کرد. بزرگدین در پاسخ به آن ندا اعتراف میکند که در کلامش اشتباه کرده و هیچ واقعیتی جز خدایی او نمیبیند. او با دل پرغصه و آگاهی از ناچیزی خود، درخواست میکند که اگرچه گناهانش بسیارند، اما لطف و رحمت خداوند میتواند او را نجات دهد و از او میخواهد که بر اساس بزرگی و فضلش با او رفتار کند.
هوش مصنوعی: در شب، آن شخصیت بزرگ دین به درگاه خداوند دعا و نیایش میکرد و از دلش نالهای بلند میشد.
هوش مصنوعی: گفت: ای خدا، وقتی روز قیامت آشکار شود و بر لب جهنم برسم، امیدوارم در آن لحظه آرامش و خوشی بیابم.
هوش مصنوعی: پس از آن، خنجری از نور به دست میآورم تا بتوانم خلق را از دوری دوزخ نجات دهم.
هوش مصنوعی: برای داشتن آرامش و ایمنی از عذابهای دوزخ، در بهشت دائمی ساکن خواهند شد.
هوش مصنوعی: صدای یک ندا به او گفت در آن زمان که آرام بگذران و دقت کن.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عیبهایت را علنی بیان کنم، مردم دنیا به تو حمله کرده و سنگسارت خواهند کرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، آن بزرگ دین پاسخ داد: "بنگر، چه گفتم، نادرست بود."
هوش مصنوعی: ما تا این لحظه به تو میرسیم و در نهایت برمیگردیم تا با مردم سخن بگوییم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از خوبیها و فضایل تو بگویم، به قدری زیاد و با ارزشند که هیچ کس در جهان نمیتواند به اندازه آنها سجده و احترام بگذارد.
هوش مصنوعی: من با حالتی ناراحت و دلِ پر از غم به حضور پادشاه آمدم.
هوش مصنوعی: اگر من هیچ هستم و تو تمام هستی و در واقع همه چیز را از من میدانی، پس چه هدفی از من داری؟
هوش مصنوعی: اگر عذاب تو از صد دلیلی که دارم باشد، برای من مانند یک تار موی نازک است.
هوش مصنوعی: اما یک فضیلت مثل صد عالم، گناه همه را ویران میکند، مثل اینکه یک شبنم همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: آنچه از من برمیآید، از انسان پست است؛ تو هم کارهایی انجام بده که از انسان بزرگوار برمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.