خواجهٔ مجنون شد و مبهوت گشت
بیدل و بی قوت و بی قوت گشت
در گدائی و اسیری اوفتاد
در بلا و رنج و پیری اوفتاد
کوه نتواند همی هرگز کشید
صد یک آن بار کان عاجز کشید
یک شبی در راز آمد با خدای
گفت ای هم رهبر و هم رهنمای
این که تو هستی اگر من بودمی
از خودت پیوسته میآسودمی
یک دمت اندوهگین نگذارمی
ای به از من به ازینت دارمی
بیدلان چون گرم در کار آمدند
از وجود خویش بیزار آمدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به حالت عاشقانه و مجنونوار خودش اشاره میکند. او از شدت عشق و بیقوتی به حالت گدایی و اسیری دچار میشود و در نهایت با خدای خود راز و نیاز میکند. او آرزو میکند که اگر خود را درستی میدانست، همیشه در کنار خدا میبود و از این نزدیکی آرامش مییافت. شاعر همچنین اشاره دارد که بیدلان و عاشقان واقعی وقتی در مسیر عشق تلاش میکنند، از وجود خود بیزار میشوند.
هوش مصنوعی: آدمی که به شدت عاشق شده و تحت تأثیر احساساتش قرار گرفته، از خود بیخود و ناتوان میشود. او در این حال، به شدت مبهوت و سردرگم است و تواناییهای خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: به گرفتارى و سختى در افتاد، در زحمت و درد و سالمندى گرفتار شد.
هوش مصنوعی: کوه هرگز نتواند بار سنگینی را که یک فرد ناتوان به دوش کشیده است، به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: یک شب به راز و راز و نیاز با خداوند پرداخت و گفت: «ای کسی که هم رهبر منی و هم راهنمای من.»
هوش مصنوعی: اگر من هم مثل تو بودم، به طور مداوم از خودت خوشحال و راضی میبودم.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم تو را غمگین ببینم، زیرا خوشحالی و آرامش تو برای من از هر چیز دیگر مهمتر است.
هوش مصنوعی: نفسهای بیخود و عاشقان وقتی به فعالیت و تلاش مشغول شدند، از وجود و هویت خود فاصله گرفتند و از خودشان بریده شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.