پیش آن دیوانه شد مردی جوان
گفت دارم پیرمردی ناتوان
فاتحه برخوان برای آن ضعیف
تا شفا بخشد خداوند لطیف
چوب را برداشت آن دیوانه زود
گفت بیرون نه قدم زین خانه زود
انبیا و اهل گورستان همه
منتظر بنشسته اند ایشان همه
تاکسی آنجا رود زین جایگاه
تو چرا می باز گردانی ز راه
ای دل آخر میبباید مرد زار
کار کن کامروز داری روزگار
بر پل دنیا چه منزل میکنی
خیز اگر ره توشهٔ حاصل میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.