بود مجنونی بغایت گرسنه
سوی صحرا رفت سر پا برهنه
نانش میبایست چون نانش نبود
دردش افزون گشت درمانش نبود
گفت یا رب آشکارا و نهان
گرسنه تر هست از من در جهان
هاتفی گفتش که میآیم ترا
گرسنه تر از تو بنمایم ترا
همچنان در دشت میشد یک تنه
پیشش آمد پیر گرگی گرسنه
گرگ کو را دید غریدن گرفت
جامهٔ دیوانه دریدن گرفت
لرزه بر اندام مجنون اوفتاد
در میان خاک در خون اوفتاد
گفت یارب لطف کن زارم مکش
جان عزیزست این چنین خوارم مکش
گرسنه تر دیدم از خود این بسم
وین زمان من سیر تر از هر کسم
سیر شد امشب شکم بی نان مرا
نیست نان در خورد ترازجان مرا
بعد ازین جز جان نخواهم از تو من
تا توانم نان نخواهم از تو من
گرگ را تو بر سرم بگماشتی
گر بفرمائی کند گرگ آشتی
در چنین صحرا گرفتار بلا
این چنین گرگیم باید آشنا
این دمم با گرگ کردی در جوال
هین رهائی ده مرا زین بد فعال
این سخنها چون بگفت آن سرنگون
گرگ از پیشش بصحرا شد برون
گر تو خواهی تا بسر گرداندت
چون فلک زیر و زبر گرداندت
سرنگون نه پای در دریای او
در شکن با شیوه و سودای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مجنونی که بسیار گرسنه بود، به دشت رفت و از نبود نان رنج میبرد. او از خداوند خواست تا کسی دیگر را که از او گرسنهتر است به او نشان دهد. سپس صدایی به او گفت که گرسنهتری را به او نشان میدهد. در این حین، یک گرگ گرسنه به او نزدیک شد و بر او غرید. مجنون، ترسید و به خداوند دعا کرد تا جانش را نگیرد و فهمید که شاید او از خود گرسنهتر باشد. در آخر، مجنون از گرگ درخواست کرد که او را رها کند و گرگ نیز از او فاصله گرفت. این داستان نشاندهندهٔ چالشهایی است که مجنون با آنها مواجه میشود و در نهایت به خداوند امید میبندد.
هوش مصنوعی: مجنون به شدت گرسنهای بود که به سوی دشت رفت و پا برهنه البته.
هوش مصنوعی: نان او باید به اندازهی نیازش باشد، اما چون نان کافی نداشت، درد و رنجش بیشتر شد و درمانی هم برایش وجود نداشت.
هوش مصنوعی: ای خدا، من میگویم که در این جهان، گرسنهتر از من کسی را پیدا نمیکنم، چه در جلو چشمها و چه در دل و پنهانی.
هوش مصنوعی: گوش کن، صدایی به او گفت که من نزد تو میآیم و تو را بیشتر از آنچه که هستی، گرسنه میکنم.
هوش مصنوعی: در دشت، یک گرگ پیر و گرسنه تنها و بیپروا به سمت او نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: وقتی گرگ او را دید، شروع به غریدن کرد و چنان وحشت زده شد که لباس دیوانگی را پاره کرد.
هوش مصنوعی: مجنون به شدت مشتاق و پریشان حال شده و در دل خاک به شدت غمگین و آغشته به خون افتاده است.
هوش مصنوعی: ای خدا، به من رحم کن و مرا از پا نینداز که جانم بسیار عزیز است و این گونه ذلیل و خوارم مکن.
هوش مصنوعی: بیشتر از خودم گرسنهام را دیدم و الان احساس میکنم که از هر کس دیگری سیرتر هستم.
هوش مصنوعی: امشب شکم من از گرسنگی سیر نمیشود، چرا که نانی در دسترس نیست و زندگیام بدون نان ممکن نیست.
هوش مصنوعی: پس از این دیگر هیچ چیزی جز جانم را از تو نمیخواهم و تا جایی که بتوانم از تو چیزی نمیخواهم.
هوش مصنوعی: اگر تو گرگ را بر سر من بگماری، اگر هم فرمان بدهی، گرگ نمیتواند صلح کند.
هوش مصنوعی: در این بیابان که با مشکلات و مصائب رو به رو هستیم، باید با یکدیگر همدلی و آشنایی داشته باشیم، مانند گرگها که به صورت گروهی و هماهنگ عمل میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا، گوینده به حالتی اشاره میکند که در آن گرفتار و در زحمت قرار دارد. او خواستار رهایی از مشکلات و خطراتی است که او را احاطه کردهاند. احساس میکند که به نوعی در تاریکی و ناامیدی گرفتار شده و درخواست میکند تا از این وضعیت ناخوشایند آزاد شود.
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص این حرفها را زد، گرگی که از قبل در مشکل افتاده بود، از پیش او خارج شده و به بیابان رفت.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، چنان تو را بچرخاند که همچون فلک دنیا را زیر و رو کند.
هوش مصنوعی: فرورفتن در دل دنیای او، هم به زیبایی و هم با وسوسهای خاص همراه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.