گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

کشتئی آورد در دریا شکست

تختهٔ زان جمله بر بالا نشست

گربه و موشی بر آن تخته بماند

کارشان با یکدگر پخته بماند

نه ز گربه بیم بود آن موش را

نه بموش آهنگ آن مغشوش را

هر دو تن از هول دریا ای عجب

در تحیر باز مانده خشک لب

زهرهٔ جنبش نه و یارای سیر

هر دو بیخود گشته نه عین و نه غیر

در قیامت نیز این غوغا بود

یعنی آنجا نه تو و نه ما بود

هیبت این راه کار مشکلست

صد جهان زین سهم پرخون دلست

هرکه او نزدیک تر حیران ترست

کار دوران پارهٔ آسان ترست