عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۶۰ شمع آمد و گفت: اگر تنم غم کش خاست آتش در من گرم رود دل خوش خاست گرداب بلا بر سر من میگردد گرداب که دیده است که از آتش خاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمعی به زبان میآورد و میگوید که اگرچه درد و غم در وجودش وجود دارد، اما آتش درونش باعث خوشحالی و زندگیاش میشود. او احساس میکند که در چنبرهی مشکلات و مصائب گرفتار است، اما این درد و رنج نمیتواند شعلههای زندگیاش را خاموش کند.
هوش مصنوعی: شمع گفت: اگرچه من غم و اندوه را تحمل میکنم، اما وقتی شعلهام روشن شود، دل شاد و گرم میشود.
هوش مصنوعی: مشکلات و مصائب مانند گردابی بر سر من در حال چرخش هستند، همچنان که میدانیم گردابها از آتش متولد میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.