گنجور

 
عطار

ای صبح اگر از پرده عَلَم خواهی زد

بی تیغ مرا سر چو قَلَم خواهی زد

زان سِر که میان من و یار است امشب

دم نتوان زد چرا تو دم خواهی زد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode