عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۵ تا دیده بر آن عارضِ گلگون افتاد چشمم ز سرشک چشمهٔ خون افتاد هر راز که در پردهٔ دل پنهان بود باخونِ جگر ز دیده بیرون افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند که با دیدن چهرهی او، اشکهایش همچون چشمهای از خون جاری میشود. تمامی رازهایی که در دل پنهان بوده، با این اشکها به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانم به آن چهرهٔ زیبا و رنگین افتاد، اشکهایم به خاطر عشق و احساساتم مانند چشمهای از خون سرازیر شد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل پنهان بود و از درد و رنج درون ناشی میشد، بالاخره با اشک و عواطف ریخته شده، آشکار شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دیده بر آن عارض گلگون افتاد
چشمم ز سرشک چشمه خون افتاد
هر راز، که در پرده دل پنهان بود
با خون دلم ز پرده بیرون افتاد
چشمم چو بر آن عارض گلگون افتاد
دل نیز ز ره دیده بیرون افتاد
این گفت منم عاشق و آن گفت منم
فیالجمله میان چشم و دل خون افتاد
شمع آمد وگفت: در دلم خون افتاد
کز پرده ز بیم سوز بیرون افتاد
من در هوس آتش و کس آگه نیست
تا در سرِ من چنین هوس چون افتاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.