گنجور

 
 
 
اوحدالدین کرمانی

بیگانگی ات چو با دل خویش آید

هر جای که مرهمی زنی نیش آید

صد زخم خوری به تیغ بر تن به از آنک

یک زخم زتو بر دل درویش آید

اوحدی

چون خیل غم تو در دل ریش آید

بر سینه ز درد و غصه صد نیش آید

خونریز غمت چو مرد میدان طلبد

جز دیده کسی نیست که: تر پیش آید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه