ای نفس فرو گرفته سرتاسر تو
آلوده نجاستِ منی گوهرِ تو
گر در آتش به عمرها میسوزی
هم بوی منی زند ز خاکسترِ تو
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای نفس فرو گرفته سرتاسر تو
آلوده نجاستِ منی گوهرِ تو
گر در آتش به عمرها میسوزی
هم بوی منی زند ز خاکسترِ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان و دل من فدای خاک در تو
گر فرمایی بدیده آیم بر تو
وصلت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هر که ندارد سر تو
روی و بر من تا بشدم از بر تو
زردست و کبودست به جان و سر تو
زیرا که در آرزوی روی و بر تو
این پیرهن تو گشت و آن معجر تو
رفتم چو نماند هیچ آبم بر تو
در چشم تو خوارتر ز خاک در تو
با این همه روز و شب بر آتش باشم
زان بیم که باد بگذرد بر سر تو
تا جان دارم حلقِ من و خنجر تو
با جان چکنم گر نکنم در سر تو
میآیم و همچو ابر میریزم اشک
تا آب زنم به اشک خاک در تو
ای تاج لعمرک ز شرف بر سر تو
وی قبلهٔ عالمین ز خاک در تو
در خطهٔ کون و هر کجا سلطانی ست
بر خط تو سر نهاد و شد چاکر تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.