چو میرفتند بر بالای کهسار
نسیم صبحدم آمدبه گلزار
به دامانش بزد بلبل به دستان
ز بهر دلستان آن هر دو دستان
نسیم صبحدم را گفت برخیز
برو در دامن معشوقم آویز
بگو با من ترا آرام چونست
مرا بی تو جگر یک قطره خونست
چنانم در فراقت ای دل آرام
نه صبرم ماند و نی هوش نه آرام
دلم مشتاق تست ای جان شیرین
چو میل خاطر خسرو به شیرین
اگر بار دگر رویت به بینم
به خلوت یک زمان پیشت نشینم
غم گیتی به یک جو برنگیرم
نباشم مردهٔ گر زان چه میرم
به جز چشمم کسی رویت مبیناد
غم گیتی سر کویت مبیناد
اگر عمرت بود زین پس بمانم
وگرنه جان به عشقت برفشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.