به چین شد پیش پیری مرد هوشیار
که ما را از حقیقت کن خبردار
جوابش داد آن پیر طریقت
که ده جزوست در معنا حقیقت
بگویم با تو گر نیکو نیوشی
یکی کم گفتنست و نُه خموشی
ز خاموشیست بر دستِ شهان باز
که بلبل در قفس مانَد ز آواز
اگر در تن زدن جانت کند خوی
شود هر ذرهای با تو سخنگوی
چو چشمه تا به کی در جوش باشی ؟
که دریا گردی ار خاموش باشی
درین دریا به گوهر هر که ره داشت
به غواصیش باید دم نگه داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.