گنجور

 
 
 
عطار

دوش آمد و گفت: مرغِ دل عاجز نیست

در پرده بدارش که جز او را عزّ نیست

چون هر دو جهان به زیر پر دارد دل

بیرون شدنش ز آشیان هرگز نیست

کمال‌الدین اسماعیل

گر در دهن تو از فراخی سخنیست

آسوده ز گفت و گوی هر طعنه ز نیست

گر هست بچشم ما دهان تو بزرگ

ز آنست که آن دهان نه کوچک دهنیست

ابوالحسن فراهانی

از دلبر من حدیث گرمی سخنی ست

ورهست دمی بهر فریب چو منی ست

گر میش چو گرمی نگاه است که نیست

ورهست به قدر چشم بر هم زدنی ست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه