مکن ای دل که عشق کار تو نیست
بار خود را ببر که بار تو نیست
مردی از عشق و در غم دگری
گرچه این هم به اختیار تو نیست
دیده راز تو فاش کرد ازآنک
دیده در عشق رازدار تو نیست
نوبهار آمد و جهان بشکفت
زان ترا چه چو نوبهار تو نیست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
مکن ای دل که عشق کار تو نیست
بار خود را ببر که بار تو نیست
مردی از عشق و در غم دگری
گرچه این هم به اختیار تو نیست
دیده راز تو فاش کرد ازآنک
دیده در عشق رازدار تو نیست
نوبهار آمد و جهان بشکفت
زان ترا چه چو نوبهار تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاطفی و عاشقانه پرداخته و به دل میگوید که عشق کار او نیست و باید بار خود را به دوش بکشد؛ زیرا عشق، در نهایت، چیزی فراتر از اختیار اوست. همچنین اشاره میکند که رازهای دل او به طور ناخواسته فاش میشود و در عشق، هیچ چیز پنهان نیست. با آمدن بهار و شکوفایی جهان، از دل میپرسد که اگر عشقش به حقیقی بودن بهار نیست، چه ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: دل خود را درگیر عشق نکن، زیرا این کار برای تو نیست. بار و مسئولیت خود را به دوش بکش، زیرا این بار برای تو مناسب نیست.
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر عشقش در حال ناراحتی و اندوه دیگری است، اما این وضعیت به اختیار او نیست.
هوش مصنوعی: چشم من راز عشق تو را فاش کرد، زیرا که این چشم در عشق تو، دیگر رازدار نیست.
هوش مصنوعی: بهار تازه فرا رسید و دنیا به شادی و سرسبزی زنده شد. تو چه فایدهای داری وقتی که بهاری در وجودت نیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.