صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود
گره ز کار من و روزگار من بگشود
شکفته اند حریفان چو گل ز هر سویی
مگر به خنده دهان نوبهار من بگشود
کمان حسن که زه کرد در جهان روزی
که ناوکی نه به قصد شکار من بگشود
فغان که گوشه چشمی بمن ز ناز نکرد
بتی که نرگس او در کنار من بگشود
بغیر داغ نکویان نیافت بامن هیچ
اجل چو عاقبه الامر بار من بگشود
هزار بوسه توان زد بدست آن نقاش
که چهره یی بقلم چون نگار من بگشود
گذشت یار چو بر خاک تر بتم اهلی
در بهشت بروی مزار من بگشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.