دل که جای تست چون سازیم جای دیگران
چون ترا بیرون کنیم از دل برای دیگران
ما خود اندر کنج غم سوزان بتاریکی ز بخت
برق آه ما بود شمع سرای دیگران
ذره ذره گر کند خورشید عشقش جان ما
ذره یی هرگز نبینی در هوای دیگران
درد خود را از خموشی ساختم درمان ولی
سوزم از طعن و نمیدانم دوای دیگران
دور افکندی ز خود چونمرغ بسمل وقت قتل
می طپم در خون که میمیرم بپای دیگران
هرکه شد بی بهره از نور رخت ای آفتاب
سایه وار افتد بغیبت در قفای دیگران
غرقه غم اهلی از بیگانگیهای تو شد
ور بخون گردد نگردد آشنای دیگران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.